یا سندا لحاظه عاقلتی و مسکنی
یا ملکا جواره مکتنفی و مؤمنی
انت عماد بنیتی انت عتاد منیتی
انت کمال ثروتی انت نصاب مخزنی
قره کل منظر مقصد کل مشتری
قوه کل ناعش قدره کل منحنی
انت ولی نعمتی مونس لیل وحدتی
انت کروم نائل حول جناه نجتنی
سید کل مالک مخلص کل هالک
هادی کل سالک ناعش کل منثنی
چند خموش میکنم سوی سکوت میروم
هوش مرا به رغم من ناطق راز میکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی و تمجید از یک شخصیت، به احتمال زیاد خدا یا ولیّ الهی میپردازد. شاعر ضمن بیان صفات و ویژگیهای برجسته این شخصیت، او را به عنوان پشتیبان و منبع ثروت و نیرو معرفی میکند. همچنین، شاعر اشاره میکند که این شخصیت به او آرامش و راهنمایی میبخشد و در سختیها و تنهاییها به او یاری میکند. در پایان، شاعر به نوعی از سکوت و آرامش درونی سخن میگوید، در حالی که این شخصیت رازهای زندگیاش را برای او فاش میکند.
هوش مصنوعی: به دنبال منزل یا آرامگاهی هستم که در آن عقل و درایت باشد، یا جایی که در کنار آن آرامشی حاکم باشد و من نیز ایمان داشته باشم.
هوش مصنوعی: تو ستونی از بنای وجود من هستی، تو پشتیبان آرزوهایم، تو مایهی کمال ثروتم و تو معیار و میزان مخزن اندوختههایم هستی.
هوش مصنوعی: هر چیز زیبایی، هدف تمامی جستجوهاست و نیروی هر تصویر، تاثیرش بر هر حالت و وضعیتی دیده میشود.
هوش مصنوعی: تو یاور من و مونس شبهای تنهاییام هستی، تو نعمت بزرگی برای منی و در سایهی لطف و رحمتت از سختیها و خطرات نجات یافتهام.
هوش مصنوعی: سید کل یعنی رهبر و جانشین واقعی خداوند، مالک همه چیز و مظهر فانیها است. او راهنمای تمام جویندگان حقیقت و نشانهای از همه موجودات دچار نقص است.
هوش مصنوعی: هر چند که سعی میکنم خاموش بمانم و به سکوت بروم، اما تو به رغم خواستهام، رازهای درونم را برای دیگران فاش میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنک بخورد دم به دم سنگ جفای صدمنی
غم نخورد از آنک تو روی بر او ترش کنی
می چو در او عمل کند رقص کند بغل زند
ز آنک نهاد در بغل خاص عقیق معدنی
مرد قمارخانهام عالم بیکرانهام
[...]
ای که به روی چون سمن رشک بهار و سوسنی
زان قد همچو نارون سرو روان گلشنی
بر سر ارغوان و گل حسن تو خاک تیره کرد
تا تو به خوبی و صفا همبر آب روشنی
بی رخ و نخل دلکشت در دل و دیده من است
[...]
کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی
یک نفس از درون من خیمه به در نمیزنی
مهرگیاهِ عهد من تازهتر است هر زمان
ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی
کس نستاندم به هیچ ار تو برانی از درم
[...]
ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشنی
چند به شوخی و خوشی گِرد هلاک من تنی
وه که ز شوق چون تویی دود بر آمد از دلم
خوب نهای تو آفتی، دوست نهای، تو دشمنی
بهر خدای دست را پیش از آستین مکش
[...]
دست ندارم از تو من گرچه ز پایم افکنی
تیزترم به دوستی گر همه تیغ میزنی
نیست ز هم مفارقت سایه و آفتاب را
هر طرفی که میروی من به تو و تو با منی
ای نفس صبا ز ما بر سر زلف او بگوی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.