از لعل تو آنکه ساخت خاتم
بر هیچ نگاشت اسم اعظم
میکرد دلم خراب و میگفت
از کشور ما خرابهای کم
از دیده بپرس قصه دل
از جام شنو حکایت جم
در دور لبت به روح بخشی
بازیچه بود مسیح مریم
ای گندم خال دوده فامت
آتش زن دودمان آدم
شمشیر تو سد آهنین ساخت
جاوید میان زخم و مرهم
در سجده کعبه جمالت
مژگان شده راست و ابروان خم
تا زلف و لب تو شد پدیدار
گم شد شب قدر و اسم اعظم
چون هست اساس دهر بر باد
چون نیست بنای عمر محکم
یغما من و ساغر پیاپی
مطرب تو و نغمه دمادم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بهر چه این کبود طارم
پر گرد شده است باز و مغتم؟
زیرا که درو خزان به زر آب
بر دشت نبشت سبز مبرم
گشت آب پر از تم و کدر صاف
[...]
آمد رمضان بخیر مقدم
دیشب بسلام خان اعظم
جمشید زمان سکندر وقت
مقصود وجود نسل آدم
ای امر تو چون نفاذ تقدیر
[...]
مرداد مهست سخت خرم
می نوش پیاپی و دمادم
از گردون طبع خاک پر تف
وز باران چشم ابر پر نم
بر دشت لباسهای رو نیست
[...]
ای چهرهٔ تو چراغ عالم
با دیدن تو کجا بود غم
شد خلد به روی تو سرایم
بی روی تو خلد شد جهنم
ای شمسهٔ نیکوان به خوبی
[...]
ای زرین نعل آهنین سم
ای سوسن گوش خیزران دم
ای باد صبا گرفته در گل
با آتش تو چو ساق هیزم
سیر تو به گرد خط ناورد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.