دانی از بهر چه ته جرعه فشانند به خاک
تا به هوش آید و مستانه کند خدمت تاک
دجله دور است و مرا وقت نه ای شیخ مزن
بر گریبان می آلوده من دامنپاک
باده تلخ گواراست نه حلوا چه عجب
ذوق این خرمگسانش نکند گر ادراک
نهی منکر مکن ای شیخ و ملولم مپسند
که نه انصاف بود می به قدح من غمناک
در نیارد غمش از پا که به دستش جامی است
هیچش از زهر زیان نیست که دارد تریاک
پیر میخانه قدح دادم و بر صدر نشاند
مفتی شهر گرم قدر ندانست چه باک
در حریم حرم دیده از آن گشت مقیم
مژه کز ساحت میخانه برو بد خاشاک
زاهد صومعه گو توبه مفرمای که من
در ورع سستم ودر توبه شکستن چالاک
من و میخانه و پیمانه و ساغر یغما
زاهد و مسجد و تسبیح و ردا و مسواک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه نجیب از پی آن شد به فلک بر کورا
همتی بود که آن میشد و او بر فتراک
واینکه در خاک فتادست کنون هم زان نیست
که گزافیست ز دوران و بدی از افلاک
فلک از دور همی دیدش کی دانست او
[...]
ای ز دوری رخت جامه صبرم شده چاک
شخص عقلم شده در چنگ هوای تو هلاک
در دو عالم اگرم هیچ نباشد سهل است
چون تو هستی اگرم هیچ دگر نیست چه باک
ماه دیگر ز خجالت نزند خرگه حسن
[...]
باده پاک است و قدح پاک و حریفان همه پاک
عمر اگر در ره پاکان شودم صرف چه باک
به ریا طعنه مزن پیر مغان را که بود
ساحت عصمتش از وصمت این عارضه پاک
رفت در کوی تو صد سر که کسی تیغ ندید
[...]
کرد از خون جگر چرخ تنم را نمناک
که ز من گرد نیابد چو مرا سازد خاک
اثر باده نابست که در سر درد
بی جهت نیست که می خیزد و می افتد تاک
همه دم بر سر من سنگ بلا می آرد
[...]
نیست از گرد مذلت متواضع را باک
هیچ کس پشت کمان را نرسانده است به خاک
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.