گنجور

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴

 

یک لحظه دیدن رخ جانانم آرزوست

یکدم وصال آن مه خوبانم آرزوست

در خلوتی چنان، که نگنجد کسی در آن

یکبار خلوت خوش جانانم آرزوست

من رفته از میانه و او در کنار من

[...]

۱۲ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹

 

تا کی کشم جفای تو؟ این نیز بگذرد

بسیار شد بلای تو، این نیز بگذرد

عمرم گذشت و یک نفسم بیشتر نماند

خوش باش کز جفای تو، این نیز بگذرد

آیی و بگذری به من و باز ننگری

[...]

۹ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸

 

ایندم منم که بیدل و بی‌یار مانده‌ام

در محنت و بلا چه گرفتار مانده‌ام؟

با اهل مدرسه چو به اقرار نامدم

با اهل مصطبه چه به انکار مانده‌ام؟

در صومعه چو مرد مناجات نیستم

[...]

۷ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹

 

یاران، غمم خورید، که غمخوار مانده‌ام

در دست هجر یار گرفتار مانده‌ام

یاری دهید، کز در او دور گشته‌ام

رحمی کنید، کز غم او زار مانده‌ام

یاران من ز بادیه آسان گذشته‌اند

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰

 

آن بخت کو که بر در تو باز بگذرم؟

وآن دولت از کجا که تو بازآیی از درم؟

می‌خواستم که با تو برآرم دمی به کام

نگذاشت روزگار که گردد میسرم

از عمر من کنون چو نمانده است هم دمی

[...]

۷ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸

 

خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم

وز های و هو، جهان همه زیر و زبر کنیم

از تاب سینه آتشی اندر جگر زنیم

وز آب دیده سینهٔ تفسیده تر کنیم

در ماتم خودیم، بیا، زار بگرییم

[...]

۹ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸

 

ای آرزوی جان و دلم ز آرزوی تو

بیمار گشته به نشود جز به بوی تو

باری، بپرس حال دل ناتوان من

بنگر: چگونه می‌تپد از آرزوی تو؟

از آرزوی روی تو جانم به لب رسید

[...]

۶ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳

 

مانا دمید بوی گلستان صبح گاه

کاواز داد مرغ خوش‌الحان صبحگاه

خوش نغمه‌ای است نغمهٔ مرغان صبح دم

خوش نعره‌ای است نعرهٔ مستان صبحگاه

وقتی خوش است و مرغ دل ار نغمه‌ای زند

[...]

۱۳ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷

 

ای هر دهن ز یاد لبت پر عسل شده

در هر دهن خوشی لب تو مثل شده

آوازهٔ وصال تو کوس ابد زده

مشاطهٔ جمال تو لطف ازل شده

از نیم ذره پرتو خورشید روی تو

[...]

۷ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵

 

ای دوست الغیاث! که جانم بسوختی

فریاد! کز فراق روانم بسوختی

در بوتهٔ بلا تن زارم گداختی

در آتش عنا دل و جانم بسوختی

دانم که: سوختی ز غم عشق خود مرا

[...]

۹ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در نعت رسول اکرم (ص)

 

شهبازم و شکار جهان نیست در خورم

ناگه بود که از کف ایام برپرم

چون می‌توان ز دست شهان طعمه یافتن

از دست روزگار چرا غصه می‌خورم؟

بر فرق کاینات چرا پا نمی‌نهم؟

[...]

۴۶ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲

 

ساقی، بیار می، که فرو رفت آفتاب

بنمود تیره‌شب رخ خورشید مه نقاب

منگر بدان که روز فروشد، تو می بیار

کز آسمان جام برآید صد آفتاب

بنیاد عمر اگر چه خراب است، باک نیست

[...]

۶۸ بیت
عراقی
 

عراقی » لمعات » بسم الله الرحمن الرحیم

 

عشقم که در دو کون مکانم پدید نیست

عنقای مغربم که نشانم پدید نیست

ز ابرو و غمزه هر دو جهان صید کرده‌ام

منگر بدان که تیر و کمانم پدید نیست

چون آفتاب در رخ هر ذره ظاهرم

[...]

۵ بیت
عراقی
 

عراقی » لمعات » بسم الله الرحمن الرحیم

 

گفتا به صورت ار چه ز اولاد آدمم

از روی مرتبت به همه حال برترم

چون بنگرم در آینه عکس جمال خویش

گردد همه جهان به حقیقت مصورم

خورشید آسمان ظهورم،‌ عجب مدار

[...]

۱۰ بیت
عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ اول

 

یک عین متفق که جز او ذره‌ای نبود

چون گشت ظاهر این همه اغیار آمده

ای ظاهر تو عاشق و معشوق باطنت

مطلوب را که دید طلبکار آمده؟

۲ بیت
عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ اول

 

و ما الوجه الاواحد غیر انه

اذا انت اعددت المرایا تعددا

غیری چگونه روی نماید؟ چو هر چه هست

عین دگر یکیست پدیدار آمده

۲ بیت
عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ ششم

 

هر دم که در صفای رخ یار بنگرد

گردد همه جهان بحقیقت مصورش

چون باز در فضای دل خود نظر کند

بیند چو آفتاب، رخ خوب دلبرش

۲ بیت
عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و چهارم

 

اشیا اگر صداست و گر صد هزار بیش

جمله یکی است،‌چون بحقیقت نظر کنی

۱ بیت
عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ بیست و هشتم

 

آنجا که بحر نامتناهی است موج زن

شاید که شبنمی نکند قصد آشنا

۱ بیت
عراقی