گنجور

 
عراقی

خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم

وز های و هو، جهان همه زیر و زبر کنیم

از تاب سینه آتشی اندر جگر زنیم

وز آب دیده سینهٔ تفسیده تر کنیم

در ماتم خودیم، بیا، زار بگرییم

خاکستر جهان همه بر فرق سر کنیم

نعره ز جان زنیم، همه روز تا به شب

ناله ز درد دل همه شب تا سحر کنیم

تا چند چاشت ما همه از خوان غم بود؟

تا کی وجوه شام ز خون جگر کنیم؟

آهی برآوریم، سحرگه، ز سوز دل

زین بخت خفته را دمی از خواب برکنیم

زاری کنان به درگه دلدار خود رویم

نعره‌زنان به پیش سرایش گذر کنیم

باشد که یک نفس نظری سوی ما کند

دزدیده آن نفس به رخ او نظر کنیم

آن لحظه از عراقی، باشد که وارهیم

گر زو رها شویم، سخن مختصر کنیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابن یمین

با یاد دوست از همه قطع نظر کنیم

آهی کشیم و آنهمه زیر و زبر کنیم

با وعده وصال ترا در بدر کنیم

خیزید عاشقان همه عزم سفر کنیم

عشقست هر چه هست سخن مختصر کنیم

جامی

برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم

پیش سنان خار غم از گل سپر کنیم

چون غنچه لب به خنده گشاییم در چمن

خونهای بسته ته به ته از دل بدر کنیم

حاضر کنیم لاله و نرگس به بزم خویش

[...]

فصیحی هروی

تا کی ز حرف شاه و گدا کام تر کنیم

مطرب بیا که نغمه مستانه سر کنیم

کلیم

کو همتی که از همه قطع نظر کنیم

وز سر گذشته چاره هر دردسر کنیم

ما را محل رحم ندانسته روزگار

گر همچو شمع از همه تن گریه سر کنیم

در نامه شکل زلف ترا می کشیم و بس

[...]

صائب تبریزی

خیزید تا ز عالم صورت سفر کنیم

تا روشن است راه خرابات سر کنیم

هر چند نیست قافله در کار شوق را

هویی کشیم و همسفران را خبر کنیم

تا نقش پای گرمروان پیش راه ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه