خیزید، عاشقان، نفسی شور و شر کنیم
وز های و هو، جهان همه زیر و زبر کنیم
از تاب سینه آتشی اندر جگر زنیم
وز آب دیده سینهٔ تفسیده تر کنیم
در ماتم خودیم، بیا، زار بگرییم
خاکستر جهان همه بر فرق سر کنیم
نعره ز جان زنیم، همه روز تا به شب
ناله ز درد دل همه شب تا سحر کنیم
تا چند چاشت ما همه از خوان غم بود؟
تا کی وجوه شام ز خون جگر کنیم؟
آهی برآوریم، سحرگه، ز سوز دل
زین بخت خفته را دمی از خواب برکنیم
زاری کنان به درگه دلدار خود رویم
نعرهزنان به پیش سرایش گذر کنیم
باشد که یک نفس نظری سوی ما کند
دزدیده آن نفس به رخ او نظر کنیم
آن لحظه از عراقی، باشد که وارهیم
گر زو رها شویم، سخن مختصر کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوت به شور و حال عاشقانه دارد و شاعری را توصیف میکند که از غم و اندوه دنیا به ستوه آمده است. او میخواهد که عاشقان با هم جمع شوند و شور و شوق ایجاد کنند، همچنین از دلتنگی و دردهایشان فریاد بزنند و بر غمهای خود بگریند. شاعر اشاره میکند که زمانه بر آنها سخت گذشته و مدام در اندوه بودهاند و از خواب غفلت بیدار شوند تا شاید بتوانند توجه معشوق را جلب کنند. سرانجام، او در آرزوی آن است که در یک لحظه از عشق معشوق رهایی یابد و سخن خود را مختصر کند.
هوش مصنوعی: بیدار شوید، ای عاشقان، بیایید با هم حال و هوایی تازه ایجاد کنیم و دنیا را به هم بریزیم.
هوش مصنوعی: ما از شدت عشق چنان در دل خود آتشی ایجاد میکنیم که آتش درونمان شعلهور شود و از اشکهایی که میریزیم، احساساتمان را عمیقتر و پُررنگتر نماییم.
هوش مصنوعی: ما در غم خود هستیم، بیا با هم زاری کنیم و خاکستر دنیا را بر سر بریزیم.
هوش مصنوعی: ما هر روز از عمق جانمان فریاد میزنیم و شبها تا سپیدهدم از دلتنگی و درد خود ناله میکنیم.
هوش مصنوعی: چند وقت دیگر باید از درد و غم خود بخوریم؟ تا چه زمانی باید غذایمان را از خون دل خود تهیه کنیم؟
هوش مصنوعی: در سپیدهدم، از روی درد و رنجی که در دل داریم، آهی سرداده و میخواهیم بخت نیکمان را که مانند خوابیده است، از خواب بیدار کنیم.
هوش مصنوعی: با غم و اندوه به سوی محبوبمان میرویم و با صدای بلند در پیش خانهاش فریاد میزنیم.
هوش مصنوعی: شاید یک لحظه نگاهی به سمت ما کند و ما در آن لحظه به زیباییاش نگاه کنیم.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، اگر از عراقی جدا شویم و رها شویم، به گفتگوهای کوتاه و مختصر روی میآوریم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با یاد دوست از همه قطع نظر کنیم
آهی کشیم و آنهمه زیر و زبر کنیم
با وعده وصال ترا در بدر کنیم
خیزید عاشقان همه عزم سفر کنیم
عشقست هر چه هست سخن مختصر کنیم
برخیز تا به جانب گلشن گذر کنیم
پیش سنان خار غم از گل سپر کنیم
چون غنچه لب به خنده گشاییم در چمن
خونهای بسته ته به ته از دل بدر کنیم
حاضر کنیم لاله و نرگس به بزم خویش
[...]
تا کی ز حرف شاه و گدا کام تر کنیم
مطرب بیا که نغمه مستانه سر کنیم
کو همتی که از همه قطع نظر کنیم
وز سر گذشته چاره هر دردسر کنیم
ما را محل رحم ندانسته روزگار
گر همچو شمع از همه تن گریه سر کنیم
در نامه شکل زلف ترا می کشیم و بس
[...]
خیزید تا ز عالم صورت سفر کنیم
تا روشن است راه خرابات سر کنیم
هر چند نیست قافله در کار شوق را
هویی کشیم و همسفران را خبر کنیم
تا نقش پای گرمروان پیش راه ما
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.