گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۱ - چگونگی زمین و هوا

 

دگر ره گفت کز دور فلک‌خیز

زمین را با هوا شرحی برانگیز

جوابش داد به کز پند پُرسی

زمینی و هوایی چند پرسی؟

هوا بادیست کز بادی بلرزد

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۲ - در پاس تندرستی از راه اعتدال

 

دگر باره بگفتش کای خردمند

طبیبانه در آموزم یکی پند

جوابش داد کای باریک‌بینش

جهان جان و جان آفرینش

طبیبی در یکی نکته نهفته است

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۳ - چگونگی رفتن جان از جسم

 

دگر ره باز پرسیدش که جان‌ها

چگونه بر پرند از آشیان‌ها

جوابش داد کز راه ندیده

نشاید گفتن الا از شنیده

شنیدم چار موبد بود هشیار

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۴ - تمثیل موبد اول

 

یکی گفتا بدان مانَد که در خواب

در اندازد کسی خود را به غرقاب

بسی کوشد که بیرون آورَد رخت

ندارد سود‌ش از کوشیدن ِ سخت

چو از خواب اندر آید تاب‌دیده

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۵ - تمثیل موبد دوم

 

دوم موبد به قصر‌ی کرد مانند

که بر گردون کشد گیتی خداوند

از او شخصی فرو افتد گران‌سنگ

ز بیم جان زند در کنگره چنگ

ز ماندن دست و بازو ریش‌گردد

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۶ - تمثیل موبد سوم

 

سوم موبد چنان زد داستانی

که با گرگی گله رانَد شُبانی

رباید گوسفند‌ی گرگِ خونخوار

در آویزد شبان با او به پیکار

کشد گرگ از یکی سو تا تواند

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۷ - تمثیل موبد چهارم

 

چهارم مرد موبد گفت کاین راز

به شخصی مانَد اندر حجله ناز

عروسی در کنارش خوب چون ماه

بدو در یافته دیوانگی راه

نه بتوان خاطر از خوبیش پرداخت

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۸ - در نبوت پیغمبر اکرم

 

سخن چون شد به معصومان حوالت

ملک پرسیدش از تاج رسالت

که شخصی در عرب دعوی کند کیست؟

به نسبت دین او با دین ما چیست؟

جوابش داد کان حرف الهی

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۹ - گفتن چهل قصه از کلیله و دمنه با چهل نکته

 

بزرگ امید چون گلبرگ بشکفت

چهل قصه به چل نکته فرو‌گفت

گاو شنزبه و شیر

نخستین گفت کز خود بر حذر باش

چو گاو شنزبه زان شیر جماش

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۰ - حکمت و اندرز سرایی حکیم نظامی

 

دلا از روشنی شمعی برافروز

ز شمع آتش پرستیدن بیاموز

بیارا خاطر ار آتش‌پرستی

از آتش‌خانه خاطر نشستی

منِ خاکی کزین محراب هیچم

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو

 

چو خسرو تخته حکمت در آموخت

به آزادی جهان را تخته بر دوخت

ز مریم بود یک فرزند خامش

چو شیران ابخر و شیرویه نامش

شنیدم من که آن فرزند قتال

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۲ - کشتن شیرویه خسرو را

 

شبی تاریک نور از ماه برده

فلک را غول وار از راه برده

زمانه با هزاران دست بی‌زور

فلک با صد هزاران دیده شبکور

شهنشه پای را با بند زرین

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو

 

چو صبح از خواب نوشین سر برآورد

هلاک جان شیرین بر سر آورد

سیاهی از حبش کافور می‌برد

شد اندر نیمه‌ره کافور‌دان خرد

ز قلعه زنگی‌یی در ماه می‌دید

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۴ - نتیجه افسانه خسرو و شیرین

 

تو کز عبرت بدین افسانه مانی

چه پنداری مگر افسانه خوانی

درین افسانه شرطست اشک راندن

گلابی تلخ بر شیرین فشاندن

بحکم آنکه آن کم زندگانی

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۵ - در نصیحت فرزند خود محمد گوید

 

ببین ای هفت ساله قره‌العین

مقام خویشتن در قاب قوسین

منت پروردم و روزی خدا داد

نه بر تو نام من نام خدا باد

درین دور هلالی شاد می‌خند

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۶ - در خواب دیدن خسرو پیغمبر اکرم را

 

چنین گفت آن سخن پرداز شبخیز

کزان آمد خلل در کار پرویز

که از شبها شبی روشن چو مهتاب

جمال مصطفی را دید در خواب

خرامان گشته بر تازی سمندی

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۷ - نامه نبشتن پیغمبر به خسرو

 

خداوندی که خلاق‌الوجود است

وجودش تا ابد فیاض جود است

قدیمی کاولش مطلع ندارد

حکیمی کاخرش مقطع ندارد

تصرف با صفاتش لب بدوزد

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۸ - معراج پیغمبر

 

شبی رخ تافته زین دیر فانی

به خلوت در سرای ام هانی

رسیده جبرئیل از بیت معمور

براقی برق‌سیر آورده از نور

نگارین پیکری چون صورت باغ

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۹ - اندرز و ختم کتاب

 

نظامی هان و هان تا زنده باشی

چنان خواهم چنان کافکنده باشی

نه بینی در که دریاپرور آمد

از افتادن چگونه بر سر آمد

چو دانه گر بیفتی بر سر آیی

[...]

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را

 

چو داد اندیشهٔ جادو دماغم

ز چشم افسای این لعبت فراغم

ز هر عقلی مبارک بادم آمد

طریق العقل واحد یادم آمد

شکایت گونه‌ای می‌کردم از بخت

[...]

نظامی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode