گنجور

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۲۵

 

همه نیوشهٔ خواجه به نیکویی و به صلحست

همه نیوشهٔ نادان به جنگ و فتنه و غوغاست

رودکی
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۶

 

وگر چو گرگ نپوید سمندش از گرگانج

کی آرد آن همه دینار و آن همه زیور

عنصری
 

خواجه عبدالله انصاری » طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات » بخش ۱۳۹ - و من طبقة الرابعة ابوبکر بن ابی سعدان

 

سلام رایح غادی

علی ساکنة الوادی

علی من حبه فرض

علی الحاضر والبادی

خواجه عبدالله انصاری
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۶

 

شد از بهار خجسته سپاه برد شکسته

بر اوستاد موفق بهار باد خجسته

همیشه بادا دستش بدست ساغر و دسته

رخ ولیش شکفته دل عدوش شکسته

همیشه باد دل آن کفیده چون دل پسته

[...]

قطران تبریزی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

چه دلبری چه عیاری چه صورتی چه نگاری

به گاه خلوت جفتی به گاه عشرت یاری

به غمزه عقل گدازی به چنگ چنگ نوازی

به وعده روبه بازی به عشق شیر شکاری

چو بوی خواهم رنگی چو صلح جویم جنگی

[...]

ابوالفرج رونی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۷

 

چرا ز روی لطافت بدین غریب نسازی

که بس غریب نباشد ز تو غریب‌نوازی

ز بهر یک سخنِ تو دو گوش ما سوی آن لب

ستیزه بر دل ما و دو چشم تو سوی بازی

چه آفتی تو که شب‌ها میان دیده چو خوابی

[...]

سنایی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح ابوالعلا عمربن محمد بن علا

 

سخن سرای نگوید ثنا سزای سزا بر

بجز بمجلس والای سید الوزرا بر

ابوالعلا عمربن محمد بن علاکو

زرای و همت عالی کشید سر بعلا بر

اجل صاحب کز جاه و حرمت قدم او

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۴۲ - چرا ز روی لطافت بدین غریب نسازی

 

چرا ز راه لطافت بدین قضیب نیازی

کزین قضیب عزیزی وزین قضیب بنازی

قضیب سخت عزیز است و با منست که او را

بصد زبان بنوازم، زهی غریب نوازی

بدست گیرم و آنگه بدو چگویم، گویم

[...]

سوزنی سمرقندی
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲

 

نه در وصال تو بختم به کام دل برساند

نه در فراق تو چرخم ز خویشتن برهاند

چو برنشیند عمرم مرا کجا بنشیند

اگر زمانه بخواهد که با توام بنشاند

زمن مپرس که بی‌من زمانه چون گذرانی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸۵ - صاحب به حکیم اسبی وعده کرد در تقاضای آن این قطعه را گفته

 

زهی نفاذ تو در سر کارهای ممالک

گرفته نسبت اسرار حکمهای الهی

مقال رفعت قدر تو پیش رفعت گردون

حدیث پایهٔ ما هست پیش پستی ماهی

چو وقفنامهٔ دولت قضا به نام تو بنوشت

[...]

انوری
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الثانیة عشر - فی التصوف

 

فازل سواد الشک بالثغر الذی

ملاء الدیاجی و الحنادس نورا

لله در مباسم لو اسفرت

ابصرت منها انجما و بدورا

حمیدالدین بلخی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - قصیده

 

سپهر مجد و معالی محیط نقطه عالم

جهان جود و عوالی چراغ دوده آدم

خدیو کشور پنجم یگانه گوهر انجم

جم دوم کی اعظم خدایگان معظم

زحل محل و فلک عز، قدر مراد و قضا کین

[...]

فلکی شروانی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - مطلع ثانی

 

کجا شد آنکه مرا خان بدو بدی خوش و خرم

که تا شد او دل و چشمم تباه شد ز تف و نم

ز هجر آن لب نوشین که بود همدم جانم

دلم برید و ز چشمم بریده می نشود دم

دلم ز حسرت خالش چو خال اوست پر از خون

[...]

فلکی شروانی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲۶- سورة الشعرا- مکیة » ۳ - النوبة الاولى

 

فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ (۱۰۰) نه ما را از شفیعان کسی.

وَ لا صَدِیقٍ حَمِیمٍ (۱۰۱) و نه دوستی با ما گرم.

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۰- سورة الرّوم مکّیة » ۲ - النوبة الثانیة

 

وعظتک اجداث صمت

و نعتک ازمنة خفت‌

وارتک قبرک فی القبور

و انت حیّ لا تمت‌

میبدی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸

 

دلم که مرغ تو آمد به دام باز گرفتی

نه خاک تو شدم از من چه گام باز گرفتی

مرا به نیم کرشمه تمام کشتی و آنگه

نظر ز کام دل من تمام باز گرفتی

سه بوسه خواستم از تو ز من دو اسبه برفتی

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸

 

چو عمر رفته تو کس را به هیچ کار نیایی

چو عمر نامده هم اعتماد را به نشایی

عزیز بودی چون عمر و همچو عمر برفتی

چو عمر رفته ز دستم نداند آنکه کی آیی

مرا چو عمر جوانی فریب دادی رفتی

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۵۷

 

منم که یک رگ جانم هزار بازوی خون راند

از آنکه دست حوادث زده است بر دل ریشم

رگ گشادهٔ جانم به دست مهر که بندد

که از خواص به دوران نه دوست ماند و نه خویشم

نه هیچ کام برآید ز میر و میرهٔ شهرم

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲۶

 

اگر معزی و جاحظ به روزگار منندی

به نظم و نثر همانا که پیش‌کار منندی

ز بورشید و ز عبدک مثل زنند به شروان

وگر به دور منندی دوات‌دار منندی

به زور و زر نفریبم چو زور و زر وزیران

[...]

خاقانی
 
 
۱
۲
۳
۳۹
sunny dark_mode