گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
واعظ قزوینی

اگر عاصی، اگر مجرم، اگر بی‌دین، اگر مستم؛

به محشر کی گذارد دامن عفوت تهی دستم؟!

ز بس خواناست از پیشانیم خط گنه‌کاری

تواند نامهٔ اعمال شد آیینه در دستم

خلاصی از غم دنیا، نباشد اهل دنیا را

گشاد دل ندیدم تا به فکر این و آن بستم

نگاه ظاهر و باطن، یکی کردم؛ تو را دیدم

رسا شد، این دو کوته رشته را با هم چو پیوستم

ندیدم کلفت از کس، تا نکردم کلفتی با کس

نرنجیدم ز رنجانیدن کس، تا زبان بستم

نرنجانیدم از خود هیچکس را، غیر این واعظ

که با سرپنجه تأثیر افغان خاطری خستم