دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد
باز این ز برای دل تنگم چه بلا شد؟
دل خون شد و اندر سر آن غمزه شود نیز
جانی که به صد حیله از ان طره جدا شد
یاران موافق همه فارغ ز غم و درد
هر جا که غمی بود نصیب دل ما شد
دی کرد سلامی سوی من آن نه چنان بود
دردی که چنین کش به ره افتاد دو تا شد
نی روز قرار و نه شبم، هیچ ندانم
کان صبر که وقتی به دلم بود، کجا شد؟
پامال شد آن دل که زما برد به رفتار
خود بین که چنین چند دلش در ته پا شد
می رفت سوار او و به نظاره ز هر سوی
شد جامه قبا، جامه جان نیز قبا باشد
بر باد هوا داد بسی چون دل خسرو
هر ذره که از گرد ره او به هوا شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از احساسات عمیق خود نسبت به معشوق و درد جدایی سخن میگوید. او دلشکسته و بیقرار است و هر لحظه حس میکند که غم و درد او دوچندان شده است. در حالی که دوستانش فارغ از غم هستند، او در عذاب و ناراحتی به سر میبرد. معشوق سلامی به او کرده که چنین سلامی به معنای واقعی دردی را که او تحمل میکند، کاهش نمیدهد. شاعر نمیتواند در هیچ زمان آرامش یابد و همهچیز برای او به نوعی عذاب و افسردگی تبدیل شده است. در نهایت، او بیان میکند که زندگیاش به مانند یک قبا است که خسرو را در خود جای داده و در باد از دستانش رها میشود.
هوش مصنوعی: دلم به یکی که در لباسی تنگ و باریک است، وابسته شده و حالا دوباره به خاطر دل تنگم دچار مشکل و دردسر شدهام.
هوش مصنوعی: دل به خاطر آن نگاه نازک و فریبنده، به شدت آزار میبیند و به یاد آن، جانم نیز در عذاب است؛ چرا که فردی که با صد ترفند و تلاش سعی کرده بود خود را از چنگال عشق رها کند، هنوز نتوانسته از آن زیبایی دلبر جدا شود.
هوش مصنوعی: دوستان همیشه با هم در آرامش هستند و از غم و درد بیخبرند، اما هر جا که غم و اندوهی وجود دارد، دل ما به آن دچار میشود.
هوش مصنوعی: دیروز شخصی به من سلامی کرد، اما این سلام به قدری ناراحتکننده بود که باعث شد من در میان راه دچار درد و رنج شوم و از خودم بیخود شوم.
هوش مصنوعی: من نه روز آرامش دارم و نه شب، نمیدانم آن صبر که زمانی در دلم بود، کجا رفته است؟
هوش مصنوعی: دل کسی که به خاطر ما آسیب دیده و نادیده گرفته شده، دیگر ارزش و اعتبار خود را از دست داده است. باید توجه کنیم که رفتار ما تا چه حد میتواند بر احساسات دیگران تأثیر بگذارد و باعث زخم شدن دلهایشان شود.
هوش مصنوعی: او سوار بر اسب میرفت و از هر سو به تماشای زیباییها میپرداخت. مانند لباس ظاهری که پوشیده، روح و جان او نیز باید زیبا و با ارزش باشد.
هوش مصنوعی: خسرو، دلش پر از درد و غم است و به همین دلیل، وقتی که چیزی از مسیر او به هوا میرود، احساس میکند که همه چیز را به باد دادهاند. هر ذرهای که از آن راه میگذرد، نشانهای از فراق و جدایی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهروزبن احمد که وزیر الوزرا شد
بشکفت وزارت که سزا جفت سزا شد
تا رای چو خورشیدش بر ملک و ملک تافت
هر رای که بر روی زمین بود هبا شد
تا چون فلک عالی بر صحن جهان گشت
[...]
سلطان سراپردهٔ میخانه کجا شد
از مجلس رندان خرابات کجا شد
معنیش هم اینجاست اگر صورت او رفت
پنهان ز نظر گشت نگوئی که فنا شد
هر رند که در کوی خرابات درآمد
[...]
سلطان، سرِ تخت شهی کرد تنزّل
با آنکه جز او هیچ شهی نیست گدا شد
آنکس که زفقر و ز غنا هست منزّه
در کسوت فقر از پی اظهار غنا شد
هرگز که شنیدست از ازین طرفه که یک کس
[...]
آن دلبر طناز نگوئی که کجا شد
از پیش من بیدل دیوانه چرا شد
چون مونس و غمخوار دل خسته ما بود
از بهر چه از خسته خود یار جداشد
جان و دل غم دیده دمی شاد نبودست
[...]
کاری نشد از پیش و ز کف نقد بقا شد
این نقد بقا چیست که بیهوده فنا شد
اظهار محبت به سگ کوی تو کردیم
گفتیم مگر دوست شود دشمن ما شد
دل خون شد و از دیدهٔ خونابه فشان رفت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.