نگار شوخ شنگ سر و بالا
چرا؟ دایم به کین استی تو با ما
رخ است این،یا قمر، یا قرص خورشید
قد است این، یاالف، یا نخل خرما
ریاض خرمی از پای تا فرق
بهشت عالمی، از فرق تا پا
رخت خلد و دهانت حوض کوثر
لبت تسنیم و قدت شاخ طوبا
چسان پوشم من از رخسار تو چشم
نپوشد چشم از خورشید، حربا
گرم خواهی رها سازی تو از بند
گره از طرهٔ پرتاب بگشا
کسان گویند دل بردار از وی
من وبرداشتن دل از تو، حاشا
کجا دوری کند مجنون ز لیلی؟
کجا دل بر کند وامق ز عذرا؟
دل از لعل تو «ترکی» بر ندارد
مگس هرگز نگوید ترک حلوا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبی دیرند و ظلمت را مهیا
چو نابینا درو دو چشم بینا
بامید قبولت بکر فکرم
چو بهر یوسف مصری زلیخا
بانواع نفایس خویشتن را
بسان نوعروسی کرده آسا
کسی کز خدمتت دوری کند هیچ
[...]
چو گشتند این چهار ارکان مهیا
ازان گرمی بر آمد سوی بالا
ترا توفیق خواهم در دعا تا
دهی هر کاردان را کاردانی
ایا صدری که از روی بزرگی
فلک را نیست با قدر تو بالا
خجل از قدر و رایت چرخ و انجم
غمی از دست و طبعت ابر و دریا
کله با همتت بنهاده کیوان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.