رویی چگونه رویی، چون ماه آسمانی
قدی چگونه قدی، چون سرو بوستانی
بر ماه آسمان نیست هرگز چنین لطافت
بر سرو بوستان نیست این ناز و دل ستانی
بستان چو سرو قدت هرگز به خود ندیده
چون ماه آسمان نیست در آسمان نشانی
گیسوی تابدارت هر حلقه اش کمندی
مژگان دل نشینت هر یک سر سنانی
بوسیدن رکابت مشکل بود رهی را
از بس گران رکابی، از بس سبک عنانی
دانم که با من از چیست بی مهری تو جانا!
من پیر سال خورده تو دلبر جوانی
لیکن مرانم از در هر چند ناتوانم
زیرا که چون سگانم قانع به استخوانی
گر خود پری نه ای تو ای دلبر پریوش
دایم چرا پری وار، از چشم من نهانی؟
صبح امید «ترکی» چون شام شد ز هجرت
این پیر ناتوان را دریاب تا توانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییهای محبوب و احساسات عاشقانه شاعر نسبت به او میپردازد. شاعر با تشبیه محبوب به ماه آسمان و سرو بوستان، لطافت و ناز او را ستایش میکند و به تفاوت زیباییهای طبیعی اشاره میکند. او از جذابیتهای محبوبش، از جمله گیسوی تابدار و مژگان دلنشینش، سخن میگوید و از سختی بوسیدن پای او به خاطر سنگینیاش گلایه میکند. شاعر همچنین از ناامیدی و دلشکستگی خود در مواجهه با بیمهری محبوب سخن میگوید و از او میخواهد که او را ترک نکند، زیرا احساس میکند که به شدت به محبت او وابسته است و از پیر شدنش مینالد. در نهایت، او میخواهد تا محبوبش به او توجه کند و در این روزهای سخت، او را دریابد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانیم زیبایی و جذابیت تو را توصیف کنیم، در حالی که چهرهات مانند ماه است و قامتت همچون سروهای زیبا در باغ میباشد؟
هوش مصنوعی: لطافت و زیبایی که بر چهره ماه در آسمان میتابد، هرگز در هیچ سروی در بوستان پیدا نمیشود. این ناز و دلربایی بینظیر است.
هوش مصنوعی: باغ مانند قامت تو هیچ وقت به خود نمینگرد، چون ماهی که در آسمان وجود ندارد.
هوش مصنوعی: موهای براق و درخشان تو مثل کمندهایی است که با هر حلقهشان دل را میربایند و مژگان زیبایت نیز مانند تیغهای تند و برندهای هستند که هر کدام، دل را به شیوهای خاص میزنند.
هوش مصنوعی: بوسیدن پای تو برایم دشوار است، زیرا بار سنگینی بر دوش دارم و به خاطر سبکی تو، نمیتوانم به آسانی حرکت کنم.
هوش مصنوعی: میدانم که بیمحبت تو چه چیزی مرا آزار میدهد، ای محبوب! من سالخوردهام و تو جوان و زیبا.
هوش مصنوعی: اما مرا از در نران، هرچند که ناتوانم؛ چون سگها، من هم به یک تکه استخوان راضیام.
هوش مصنوعی: ای دلبر زیبا، اگر خود پری نیستی، چرا همیشه به شیوه پریها از دید من پنهانی؟
هوش مصنوعی: صبح امید «ترکی» مانند شبی تاریک شده است. این پیر ناتوان را در این سفر دور از خانه دریاب تا بتوانی به او کمک کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم مگر که ما را؛در دل به جای جانی
نه نه خطاست جانا جانی و زندگانی
یار گشاده زلفی دلبند شوخ چشمی
معشوق خوبروئی؛ دلدار خوش زبانی
برده سبق فراقت؛ از رنج بی نهایت
[...]
بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی
بس راحتی ندارم باری ز زندگانی
ای بخت نامساعد باری تو خود چه چیزی
وی یار ناموافق آخر تو با که مانی
جانی خراب کردم در آرزوی رویت
[...]
کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی
ماند بدان که بر سر آن عهد خود نمانی
راندی به گوش اول صد فصل دلفریبم
و امروز در دو چشمم جز جوی خون نرانی
آن لابههای گرمت ز اول بسوخت جانم
[...]
ای باد روح پرور زنهار اگر توانی
امشب لطافتی کن آنجا گذر که دانی
در شو چو مهربانی در تیرگی زمانی
یابی مگر نشانی زان آب زندگانی
ره ره گذر بکویش دم دم نگر برویش
[...]
ای جان جان جانم تو جان جان جانی
بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی
پی میبرد به چیزی جانم ولی نه چیزی
تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی
بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.