گنجور

 
ترکی شیرازی

رویی چگونه رویی، چون ماه آسمانی

قدی چگونه قدی، چون سرو بوستانی

بر ماه آسمان نیست هرگز چنین لطافت

بر سرو بوستان نیست این ناز و دل ستانی

بستان چو سرو قدت هرگز به خود ندیده

چون ماه آسمان نیست در آسمان نشانی

گیسوی تابدارت هر حلقه اش کمندی

مژگان دل نشینت هر یک سر سنانی

بوسیدن رکابت مشکل بود رهی را

از بس گران رکابی، از بس سبک عنانی

دانم که با من از چیست بی مهری تو جانا!

من پیر سال خورده تو دلبر جوانی

لیکن مرانم از در هر چند ناتوانم

زیرا که چون سگانم قانع به استخوانی

گر خود پری نه ای تو ای دلبر پریوش

دایم چرا پری وار، از چشم من نهانی؟

صبح امید «ترکی» چون شام شد ز هجرت

این پیر ناتوان را دریاب تا توانی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قوامی رازی

گفتم مگر که ما را؛در دل به جای جانی

نه نه خطاست جانا جانی و زندگانی

یار گشاده زلفی دلبند شوخ چشمی

معشوق خوبروئی؛ دلدار خوش زبانی

برده سبق فراقت؛ از رنج بی نهایت

[...]

انوری

بختی نه بس مساعد یاری چنان که دانی

بس راحتی ندارم باری ز زندگانی

ای بخت نامساعد باری تو خود چه چیزی

وی یار ناموافق آخر تو با که مانی

جانی خراب کردم در آرزوی رویت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
خاقانی

کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی

ماند بدان که بر سر آن عهد خود نمانی

راندی به گوش اول صد فصل دل‌فریبم

و امروز در دو چشمم جز جوی خون نرانی

آن لابه‌های گرمت ز اول بسوخت جانم

[...]

سید حسن غزنوی

ای باد روح پرور زنهار اگر توانی

امشب لطافتی کن آنجا گذر که دانی

در شو چو مهربانی در تیرگی زمانی

یابی مگر نشانی زان آب زندگانی

ره ره گذر بکویش دم دم نگر برویش

[...]

عطار

ای جان جان جانم تو جان جان جانی

بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی

پی می‌برد به چیزی جانم ولی نه چیزی

تو آنی و نه آنی یا جانی و نه جانی

بس کز همه جهانت جستم به قدر طاقت

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه