گنجور

 
ترکی شیرازی

بس که ای شوخ پری چهره تو نازک بدنی

از حریری تن گلبرگ تو را پیرهنی

نتوانم به گل یاسمنت نسبت داد

که نازک بدنی، به ز گل یاسمنی

چون گل روی تو یک گل نبود در گلزار

چون قد سرو تو سروی نبود در چمنی

گر تکلم نکنی، لب به سخن نگشایی

هیچ مفهوم نگردد که تو داری دهنی

ترک چشم تو بود رهزن صد قافله دل

تو مگر پادشه طایفهٔ راهزنی

در تکلم ز لبت لعل و گهر می ریزد

تو مگر کان بدخشانی و، بحر عدنی

فارس یک تنه، لشکر نتواند شکند

تو اگر یک تنه خود فارس لشکر شکنی

بوی مشک ختن از زلف تو آید به مشام

نازنینا! تو مگر آهوی دشت ختنی

صحبت روح افزا و، سخنت شیرین است

«ترکیا» بس که تو خوش‌صحبت و شیرین‌سخنی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جمال‌الدین عبدالرزاق

این چه لطفست که ناموس صبا میشکنی

وین چه حلمست که دشمن به غلط میفکنی

دشمنان از سخن نرم تو مغرور شدند

وقت باشد که زیانکار شود خوش‌سخنی

چند ازین قاعده‌ها وقت درآمد که کنون

[...]

عطار

در همه شهر خبر شد که تو معشوق منی

این همه دوری و پرهیز و تکبر چه کنی

حد و اندازهٔ هرچیز پدیدار بود

مبر از حد صنما سرکشی و کبر و منی

از پی آنکه قضا عاشق تو کرد مرا

[...]

مولانا

به شکرخنده بتا نرخ شکر می‌شکنی

چه زند پیش عقیق تو عقیق یمنی

گلرخا سوی گلستان دو سه هفته بمرو

تا ز شرم تو نریزد گل سرخ چمنی

گل چه باشد که اگر جانب گردون نگری

[...]

سعدی

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی

یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

مست و شوریده چنانم که ز بی خویشتنی

من توام هیچ نمی‌دانم اگر خود تو منی

شرطِ اخلاص چنان است ز مبدایِ وجود

که نه من بر تو گزینم نه تو بر من شکنی

وقت وقتی چه شود گر به سرِ ما گذری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه