تا چند نگارا تو! بدخوی و ستمکاری
این خوی و ستمکاری از دست بده باری
شغل تو دل آزاری ست کار تو جفا کاریست
تا چند دل آزاری، تا چند جفا کاری
من بار غم عشق ات، پیوسته کشم بر دوش
تو از غم من خوردن پیوسته سبکباری
تو با منی ار دشمن، من دوستت انگارم
من گرچه ترایم دوست، تو دشمنم انگاری
هرگز نتوان برکند با سهل و به آسانی
آن دل که به تو بستم با سختی و دشواری
مستند دو چشمانت ناخورده شراب اما
از مستی چشمانت من مست، تو هشیاری
در چشم منش می جوی، ای گلبن رعنایی
در پای سمند تو بنشیند اگر خاری
خال تو به عیاری برد از کف «ترکی» دل
عیار ندیدم من، با این همه عیاری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به lament و شکایت عاشق از معشوق میپردازد. شاعر از بدخویی و ستمگری معشوق سخن میگوید و خواستار تغییر در این رفتار است. او به دلآزاری و جفاگری معشوق اشاره میکند و تاکید میکند که خود او بار غم عشق را دائماً بر دوش میکشد. شاعر احساس میکند که با وجود ناملایمات، همچنان معشوق را دوست دارد، هرچند معشوق او را به چشم دشمن میبیند. نویسنده بیان میکند که هنوز دلش نمیتواند از عشق به معشوق رها شود و میگوید عشقش به معشوق با هیچ آسانی از بین نمیرود. در نهایت، شاعر به زیبایی معشوق و تأثیر چشمان او بر خود اشاره میکند و از عیاری و مهارت عشق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: تا کی ای محبوب! باید بدرفتاری و ظلم تو ادامه داشته باشد؟ لطفاً این ویژگیهای منفی را کنار بگذار و تغییر کن.
هوش مصنوعی: شغل تو این است که دل مردم را میشکنی و کار تو آزار دادن دیگران است. تا کی میخواهی این کار را ادامه بدهی و دلها را بشکنی؟
هوش مصنوعی: من همواره بار غم عشق تو را بر دوش خود حمل میکنم، اما تو همچنان از غم من غمگین هستی و این باعث میشود که بار تو سبکتر شود.
هوش مصنوعی: اگر تو با من دشمنی، من به چشم خودت را به عنوان دوست میبینم. هرچند که من تو را دوست دارم، تو همچنان مرا به عنوان دشمن مینگری.
هوش مصنوعی: دل من که به تو وصل شده، هرگز نمیتوان با راحتی و سهولت آن را جدا کرد؛ چرا که این ارتباط با سختی و تلاش برپا شده است.
هوش مصنوعی: چشمان تو بدون اینکه شرابی نوشیده باشند، مرا مست کردهاند؛ در حالی که تو کاملاً هوشیار هستی.
هوش مصنوعی: در چشمان من را ببین، ای گل زیبا، حتی اگر در زیر سم اسب تو، خار و خاشاکی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت خال تو به قدری است که دل من را تحت تاثیر قرار داده است. با این حال، من هرگز دلیرانی را ندیدهام که چون تو چنین جذاب و فریبنده باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواهم که بدانم من جانا که چه خوداری
تا از چه برآشوبی، یا از چه بیازاری
گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر
صد کینه به دل گیری، صد اشک فروباری
بدخو نبدی چونین، بدخوت که کرد آخر
[...]
ای جُسته جفاکاری جَسته ز وفاداری
بنمای وفاداری بگذار جفاکاری
آشفتهام از عشقت بیهوده چرا شیبی
آزردهام از هجرت بیهوده چه آزاری
سیماست مرا در جسم از حسرت و غم خوردن
[...]
شاهی که بدو نازد شاهی به جهانداری
خواهند به نور از وی اجرام فلک یاری
فرخنده (منوچهر) آن کش دهر برد فرمان
دارد صفت یزدان در قصد نکوکاری
بدخواه ورا خویشی با محنت و درویشی
[...]
ترسا بچهای شنگی زین نادره دلداری
زین خوش نمکی شوخی، زین طرفه جگرخواری
از پستهٔ خندانش هرجا که شکر ریزی
در چاه زنخدانش هر جا که نگونساری
از هر سخن تلخش ره یافته بی دینی
[...]
افتاد دل و جانم در فتنه طراری
سنگینک جنگینک سر بسته چو بیماری
آید سوی بیخوابی خواهد ز درش آبی
آب چه که میخواهد تا درفکند ناری
گوید که به اجرت ده این خانه مرا چندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.