ماه من هرگه کشاید طره لبلاب را
میبرد از جعد هر زن گوش آب و تاب را
افکند از رتبه از رخ افکند جلباب را
درد انوار جمالش صافی مهتاب را
مصحف رویش که باشد از خط ریحان صنع
کاتب قدرت کجا ماند غلط اعراب را؟!
در غمش کلک دبیر قلب من خط میزند
از تپیدن اضطراب نسخه سیماب را!
میدواند ز اشک خونین هر زمان رود دلم
بیابا بر روی من این طفل بیآداب را!
در چمن از طرز رفتارش چه میپرسی ز من
کز خرامش پای در زنجیر باشد آب را!
فرق بسیار است بین ما و زاهد در سجود
کی برابر میکنم با ابرویش محراب را؟!
کوه کن میکن به ناخن کوه تن را از غمش
نغمه دیگر بود آهنگ این مضراب را
از هجوم اشک خود هر لحظه میترسم کز آن
خاک این صحرا به سنگ آرد سر سیلاب را
روز و شب طغرل نوید انتظار مقدمش
میبرد از چشم حیرانم چو مخمل خواب را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابر برگیرد ز دریا لؤلؤ خوشاب را
باد بر دارد ز معدن عنبر نایاب را
این بیاراید ز عنبر سوسن آزاد را
وان بیاراید بلؤلؤ لاله سیراب را
از شقایق دشت ماند دکه بزاز را
[...]
زلف تو بر مه پریشان کرده مشک ناب را
شاخ شاخ افکنده بر گل سنبل سیراب را
از در مسجد درآ با آن دو ابروی و ببین
پشت سوی قبله رو در روی خود محراب را
پسته را تا زان دهان و لب رساند دل به کام
[...]
از تغار می چنان نوشم شراب ناب را
کبر نتواند ز دریا آنچنان برد آب را
در جفا دارد قرار آن چشم و در بیداد خواب
زانکه بردند از دل و چشمم قرار و خواب را
تا قیامت شام تنهایی بود در دیده خواب
[...]
ترک چشمت میکند آماجگه محراب را
ما طمع داریم ازو دلجویی احباب را
با ستمکاران گیتی بد نمیگردد سپهر
عید قربانست دایم خانه قصاب را
منزل نزدیکتر دارد خطر هم بیشتر
[...]
نیست از زخم زبان پروا دل بی تاب را
مانع از گردش نگردد خار و خس گرداب را
تیغ را نتوان برآوردن ز زخم ما به زور
از زمین تشنه بیرون شد نباشد آب را
جوهر ذاتی است مستغنی ز نور عاریت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.