صفحه دل را ز موج باده تا مستر زدم
قرعه فال طرب من از خط ساغر زدم
مسند غم بارگاه شهریار عشق بود
بیخود از ترک ادب من حلقه بر این در زدم
جوش طوفان سرشکم داشت امواج دگر
از هجوم سیل غم زین بحر دامن بر زدم
از نگینم شهرت شور و جنون پیدا نشد
خاتمی از نامی مجنون من بر انگشتر زدم
سوختم از شوق من در محفل ناز ادب
تیره شد آیینه این بزم خاکستر زدم
هر که در دیوان عشاقش به سلک غم نبود
نامش از نامحرمی از سطر این دفتر زدم
بس که بودم در ثبات بار عشقش همچو کوه
دامن خود را به پای خویش از لنگر زدم
پرتوی در کلبهام از لمعه دیدار کیست؟!
آتشی پروانهسان امشب به بال و پر زدم!
یک گل مطلب نچیدم من ز گلزار امید
عاقبت دست ندامت همچو گل بر سر زدم
گر به دل از یاد چشمش راه راحت داشتم
از خیال آن مژه بر سینه صد خنجر زدم
گفتم از شرح حدیث عشق زاهد را چه سود؟!
بیاثر گویا غلط بانگی به گوش کر زدم!
داشتم کلکی من از چوب صنوبر عاقبت
یک قلم از بر تحریر قد او سر زدم
تا شود باغ سخن رنگین ز فیض معنیام
بر رخ مضمون گل از فکر خود نشتر زدم
با چنین دانش ببین طغرل که بیدل گفته است
من هم از نامحرمی بانگی برون در زدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غافل از معنی جهانی بر عبارت ناز داشت
من هم از نامحرمی بانگی برون در زدم
همین شعر » بیت ۱۴
با چنین دانش ببین طغرل که بیدل گفته است
من هم از نامحرمی بانگی برون در زدم
شب در بتخانه ای را با دو چشم تر زدم
کعبه در لبیک آمد حلقه تا بر در زدم
همچو مرغ تیزپر رفتم به سوی آفتاب
آنقدر کز گرمیش آتش به بال و پر زدم
ظرف من سربسته بود و سیل بخشش تندرو
[...]
غوطه در آتش زدم از آب حیوان سر زدم
سنگ بر آیینه اقبال اسکندر زدم
جز در دولتسرای دل درین عبرت سرا
بانگ نومیدی برآمد هر در دیگر زدم
آن سپند کلفت آلودم در آتشگاه عشق
[...]
برنیاوردم سری از کهنه اوراق فلک
پشت دستی همچو ماه نو برین دفتر زدم
پی نمی بردم به مقصد، بی سفر کردن ز خویش
همچو آب از خود گذشتم، غوطه در گوهر زدم
در ره او هر دو عالم را به یکدیگر زدم
نه فلک را درنوردیدم که دامن بر زدم
بر در دولت سرای یأس رفتم شب به عجز
باز میشد تا در فیض سحر من در زدم
زخمهای دل به این بیطاقتی چون به شود!
[...]
بیخودی کردم ز حسن بی حجارش سر زدم
از میان برداشتم خود را نقابی بر زدم
وحشتم اسباب امکان را به خاکستر نشاند
چون گل از پرواز رنگ آتش به بال و پر زدم
سینه لبریز خراش زخم ناخن ساختم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.