بر رخش آیینه را یک چشم حیران است و بس
جوهر دل را غرض نیرنگ امکان است و بس
هر متاعی دارد اینجا جلوه عرض ظهور
انتخاب نسخه هستی نه اینسان است و بس
کی شود بیلطف او جمعیت دیو و پری؟!
خاصیت تنها نه در دست سلیمان است و بس!
از حدیث لعل او این نکته روشن شد مرا
لعل کی مخصوص در کوه بدخشان است و بس؟!
کوهکن گر جان شیرین کرد صرف بیستون
حاصلش ازین تمنا کندن جان است و بس
آنچه از باغ امید وصل او چیدم ثمر
بر دلم ز ابروی او یک دسته پیکان است و بس
طغرل از درس کمال خویش دارم خجلتی
کز عرق بر جبههام جوش چراغان است و بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی بر مفاهیم عشق، وجود و جستجوی حقیقت تأکید میکند. در آن بیان میشود که دنیای مادی تنها نمایی از حقیقت است و در عمق دل، اهداف و نیرنگهای مختلف وجود دارد. اشاره میشود که همه چیز در این جهان جلوهای از وجود و انتخاب است و بدون لطف خدا، هیچ چیزی ممکن نیست. همچنین، شاعر از تجربههای شخصی خود در دنبال کردن علم و کمال سخن میگوید و به اهمیت عشق و ارتباط عمیق با معشوق اشاره دارد. در نهایت، شعر نشاندهنده تلاشی برای درک عمیقتر از زندگی و دنیای معنوی است.
هوش مصنوعی: بر روی اسب، تنها یک چشم حیران به آینه نگاه میکند و همین کافی است. هدف از کشف حقیقت در دل، تنها فریب و نیرنگی است که در جهان ممکن است وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که اینجا وجود دارد، نمایی از نمایش و انتخاب شکل زندگی است که تنها به این حد و اندازه محدود نمیشود.
هوش مصنوعی: چه زمانی میتوان امیدوار بود که جمعیتی از دیو و پری بدون مهربانی او جمع شوند؟! قدرت و ویژگی یگانه در جمع کردن این موجودات فقط در دست سلیمان نیست.
هوش مصنوعی: از سخن درباره لعل، برایم مشخص شد که این سنگ قیمتی تنها مختص کوههای بدخشان است و جای دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کوهنوردی با جان خود تسلط پیدا کند و از بیستون بالا برود، به دست آوردن این موفقیت تنها به خاطر یک آرزو و عشق به زندگی است، و بس.
هوش مصنوعی: هرچه از آرزوی وصال او به دست آوردهام، بر دل من بیشتر از همه، یک دسته تیر و نشانه است که به خاطر ابروی او نشسته است و جز این، چیزی دیگر نمیگوید.
هوش مصنوعی: من از پیشرفت و کمال خود شرمندهام، زیرا بر پیشانیم عرقی نشسته است که نشاندهنده تلاش و زحمت من است، و این تنها نشانهی جدیت من است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میوه باغ امیدم داغ حرمان است و بس
یار دلسوزی که میبینم نمکدان است و بس
پشت و روی این ورق را بارها گردیدهام
عالم از جهان مرکب یک شبستان است و بس
نور شرم از دیده خوبان بازاری مجوی
[...]
گریه از کردار ما، مقبول جانان است وبس
شبنم از گلشن، پسند مهر تابان است و بس
سربلندان جهان را نام احسان است و بس
سرو را در بوستان قد نمایان است و بس
خانه این قوم را چون مسجد آدینه دان
زینت قالین شأن پیش ایوان است و بس
گر روی در خانه ایشان پشیمان می خوری
[...]
چون به عکس آری نظر خورشید تابان است و بس
باز چون بر اصل بینی ظل یزدان است و بس
سوی عکس ار دسترس نبود عجب نبود که نیست
دسترس تن را به جان وین صورت جان است و بس
ظل یزدان را چو یزدان گیر و این فرخنده کاخ
[...]
قبله آزادگان ابروی جانان است و بس
فتنه آخر زمان آن چشم فتان است و بس
دختر رزصد مسیح از یک شکم بی شوی زاد
تا نگویند این هنر با دخت عمران است و بس
نیست در جن و ملک سودای عشق و ذوق طبع
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.