هر کرا زلف عنبرین باشد
مار در گنج او قرین باشد
هست کیوان غلام هندویت
گرچه در چرخ هفتمین باشد!
توسن عمر بنده را ز ازل
داغهای تو بر سرین باشد
ماه در پیش خرمن حسنت
همچو خورشید خوشهچین باشد
حقههای عقیق لعل لبت
خاتم حسن را نگین باشد
انگبین را به نزد گفتارت
نسبت زهر و انگبین باشد
سرو در پیش قد دلجویت
از حیا مایل زمین باشد
گفتمش مردم از غمت گفتا
عشق ما را نتیجه این باشد!
جز خیالت به خاطر طغرل
نیست چیزی که همنشین باشد!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد. زلف معشوق چون عنبر خوشبوست و در گنجینهی او، مار در کنار است. کیوان (زحل) به عنوان غلام هندوی معشوق معرفی میشود، حتی اگر در کاروان چرخ هفتم باشد. عمر بنده در زیر داغهای محبت او گذشته و زیباییاش به قدری است که ماه در برابر خرمن زیبایی او همچون خورشید است. حقههای عقیق لبانش، به مثابه نگین خاتم حسن او میدرخشد. گفتار او به اندازهای شیرین است که میتواند زهر و انگبین را به هم مرتبط کند. سرو به دلیل حیا در برابر قامت او خم شده است و در نهایت، شاعر بیان میکند که غیر از یاد او، هیچ چیزی دیگر را در خاطر ندارد. مذاکرات حاکی از عمق عشق و دلتنگی شاعر نسبت به معشوق است.
هوش مصنوعی: هر کس که زلفی خوشبو و لطیف داشته باشد، زحمت و دردسر (مار) همیشه به دنبال او خواهد بود.
هوش مصنوعی: کیوان که در آسمان هفتم قرار دارد، به نوعی زیر سلطه و خدمت فرهنگ هندوی است.
هوش مصنوعی: عمر من از ابتدا تحت تأثیر دردها و رنجهای تو قرار داشته است.
هوش مصنوعی: ماه در برابر خوشبینی و زیبایی تو مانند خورشیدی است که خوشههای گندم را درو میکند.
هوش مصنوعی: زیبایی لبت مانند نگینی است که بر روی خاتم حسن قرار دارد و رنگ عقیق و لعل آن زیبا و دلنشین است.
هوش مصنوعی: دو نوع کلام وجود دارد: یکی شیرین و خوشعطر مثل انگبین و دیگری تلخ و مضر مثل زهر. یعنی سخنانی که به این دو نوع تقسیم میشوند.
هوش مصنوعی: سرو در جلو و قامت زیبای تو به خاطر حیا و شرم، به سمت زمین خم شده است.
هوش مصنوعی: به او گفتم مردم به خاطر غم تو چه میکنند، او در پاسخ گفت: عشق ما نتیجهاش همین درد و غم است!
هوش مصنوعی: غیر از خیال تو، هیچ چیزی نیست که در کنار طغرل باشد!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عادت چون تویی چنین باشد
جگرم خون کنی همین باشد
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد
هر کرا زلف عنبرین باشد
طبع اوبا وفا بکین باشد
چون بود بر رخ تو طرّۀ تو
نقش چین بر حریر چین باشد
غمزۀ تو بچابکی ببرد
[...]
هر که را علم و ملک و دین باشد
عین آب حیات این باشد
ور بود آن برای این باشد
با چنین صدق آن گزین باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.