سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۸
هم اکنون از هم اکنون داد بستان
که اکنونست بی شک زندگانی
مکن هرگز حوالت سوی فردا
که حال و قصهٔ فردا ندانی

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۹
چونت نپرسم بگویی اینت کراهت
چونت بخوانم نیایی اینت گرانی
دعوی دانش کنی همیشه ولیکن
هیچ ندانی ورا که هیچ ندانی

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۰
اگر بد گمان گشتی ای دوست بر من
نیازارم از تو بدین بدگمانی
ز خود ایمنم زان که عیبی ندارم
ز تو ایمنم زان که عیبی ندانی

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۱ - در هجای معجزی
حاجت صد هزار ... قوی
شد ز ... روا که مابونی
حاجب من روا نگشت از تو
گرچه از خواسته چو قارونی
پس چو به بنگرم بر تو و من
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۲
آدمی را دو بلا کرد رهی
برد از هر دو بلا روسیهی
یا کند پر شکم خویش ز نان
یا کند پشت خود ز آب تهی

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۳
به خدای ار گل بهار بوی
با کژی خوارتر ز خار بوی
راستان رستهاند روز شمار
جهد کن تا تو ز آن شمار بوی
اندر این رسته رستگاری کن
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۹ - در جواب شعر فضل بن یحیی و عذرخواهی از رفتن و منع صاعد از آمدن
فضل یحیاست بر ضعیف و قوی
فضل یحیای صاعد هروی
پادشاه قضات و خواجهٔ شرع
که چو صدرست و دیگران چو روی
از صعود حیات و فضل دلش
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۰ - در مدح بهرامشاه
نه از اینجا نه از آنجا دل من برد مهی
زین گهر خنده نگاری و شکر بوسه شهی
زین جهانساز ظریفی و جهانسوز بتی
زین جگر خوار شگرفی و دلاویز مهی
مه که باشد که همی هر شب و هر روز کند
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۱ - در مدح بهرامشاه
چرا چو روز بهار ای نگار خرگاهی
بر این غریب نه بر یک نهاد و یک راهی
گهی به لطف چو عیسا مرا کنی فلکی
گهی به قهر چو یوسف کنی مرا چاهی
گهی به بوسه امیرم کنی به راهبری
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۲ - در مدح خواجه ابو یعقوب یوسفبن احمد
ای بنده به درگاه من آنگاه بر آیی
کز جان قدمی سازی و در راه درآیی
ای خواست جدا گردی چونان که درین ره
هم خواست نداند که تو خواهندهٔ مایی
ای سینه قدم ساخته جان نیز برافشان
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۳ - این چند بین را فضل بن یحیی بن صاعد هروی به سنایی فرستاد و در آن درخواست دیدار کرد
هستی به حقیقت ای سنایی
در دیدهٔ عقل روشنایی
مقبول همه صدور گشتی
این کار تو نیست جز خدایی
آیم بر تو به طبع زیراک
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۴
ای خواجه ترا در دل اگر هست صفایی
بر هستی آن چون که ترا نیست گوایی
گر باطنت از نور یقینست منور
بر ظاهر تو چون که عیان نیست صفایی
آری چو بود صورت تحقیق چو تلبیس
[...]

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۴
ای سنایی به گرد شرک مپوی
آنچه گوید مگوی عقل مگوی
خنصر وسطی این دو انگشت است
هر دو از بهر نفس در تک و پوی
از زمانه اگر امان جویی
[...]

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۲ - هو الاول والآخروالظاهر والباطن وهو بکل شیء علیم
حی و قیوم و قادر و قاهر
اول اول آخر آخر
نطق، ابکم بمانده در صفتش
وهم، عاجز شده زمعرفتش
نبرد عقل در صفاتش راه
[...]

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳ - لیسکمثله شیء و هو السمیع البصیر
وتر و قدوس و واحد است و صمد
وصف او لم یلد ولم یولد
بود او اول و بدایت نه
هستیش آخر و نهایت نه
به قدیم است اولش معروف
[...]

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۴ - فی وحدانیة الله تعالی
به یقین واجب الوجود یکیست
هر چه در وهم و خاطر آید نیست
مالک الملک و پادشاه به حق
منشیء نفس و فاعل مطلق
هر چه درکل کون کهنه و نوست
[...]

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵ - والذین جاهدوافینا لنهدینهم سبلنا، صدق الله
راه جستن زتو هدایت از او
جهد کردن زتو عنایت از او
هرچه بینی زخاک تا گردون
نیست چیزی زعلم او بیرون
زآنچه بیرون زسقف گردوناست
[...]

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶ - مناجات در تنزیه و تقدیس حضرت باری سبحانه تعالی
ای صفات مقدس تو صمد
وی منزه زشبه و جفت و ولد
ای برآرندهٔ مه و خورشید
نقشبند جهان بیم و امید
ای به تو زنده جان و جسم به جان
[...]

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۷ - یفعل الله مایشاء، و یحکم مایرید
ما ضعیفان که در مجاهدهایم
طالب لذت مشاهدهایم
به غلامیت جمله منسوبیم
رد مکن گرچه زشت و معیوبیم
همه فانی شویم و تو باقی
[...]
