به صید جسته از دامی چه خوش میگفت صیّادی
که از دام علایق گر توانی جست، آزادی
تو با بیگانگان بنشین به عشرت کز غم آزادی
که با غم آشنایان را نباشد خاطر شادی
من آن روزی ز شهد عشق شیرینکام گردیدم
که در این بیستون نه خسروی بود و نه فرهادی
به حرمان دل حسرت نصیبم گو بهار آمد
به هر گلشن که دیدم قمریی یا سرو آزادی
ز هجر عافیت دشمن، به گردون رفت فریادم
تو بیپروا نشد یک شب دهی گوشی به فریادی
ز لعلت خواستم کامی کنم حاصل ندانستم
که دارد در میان چشمت ز مژگان تیغ بیدادی
حیاتی در گذر دارم وداعی در نظر دارم
فغانی با اثر دارم تو هم ای گریه امدادی
چه سود اوراق عمر تو طبیب از خنده غفلت
درین گلشن به رنگ گل که بر باد فنا دادی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خداوندا بدین مایه بکردم برتو استادی
نه زان گفتم من این کز تو پدر را نیست آزادی
تو اندر خدمت سلطان مثل با جنبش بادی
فزونتر کو ترا فرمود هرگز پای ننهادی
به خدمت کردن بسیار داد خویشتن دادی
[...]
خدایا بر جهانم کام و فرمان روان دادی
بمدح و آفرین من زبان خلق بگشادی
ز دشمن کین من جستی ز دولت داد من دادی
بدان کز من نبیند کس بلا و رنج آزادی
بمستی و بهشیاری بخواندن دل مرا دادی
[...]
مرا رمزی عجب نازل شد از تعالیم ِ استادی
که سقفِ معرفت را ساختم زان نغز بنیادی
تعالی ربنا تا در چه حیرت بوده ام ز اول
به خود بر هم ز خود ظلمی همی کردیم و بی دادی
شنیدی حارث مْرَّه چه دید از خویشتن بینی
[...]
به رخ چون ماه تابانی به قد چون سرو آزادی
چنین نبود بنی آدم یقینم کز پری زادی
تویی آزاد سرو ما به جوی خلد بر رسته
شدیم از جان تو را بنده نمیخواهیم آزادی
بده دادم نگارینا ز روز وصل خود یک شب
[...]
چه دارم در نفس جز شور عمر رفته از یادی
غباری را فراهم کردهام در دامن بادی
به خاک افتادهام اما غرور شعله خویان را
کفی خاکسترم از آرمیدن میدهد یادی
مباش ای مژدهٔ وصل از علاج گریهام غافل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.