چه خوشست از تو گاهی مژه نیم باز کردن
به تلافی تغافل نگهی به ناز کردن
نتوان چو فاش از تو سر شکوه باز کردن
من و محرمی و کنجی بنهفته راز کردن
چه تمتع است ما را ز تو ای نهال سرکش
که بمیوه تو دستی نتوان دراز کردن
مکن احتراز از من که بروی عشقبازان
در وصل چون گشادی نسزد فراز کردن
مگزین جدائی از وی که طبیب خسته دل را
چو بدام هر بستی سمتست باز کردن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کردن
مژه را گشاد دادن، در فتنه باز کردن
چو کمال صنع بی چون ز جمال تست پیدا
نتوان حدیث عشقت ز ره مجاز کردن
همه خواب مردمان شد به دو دیده تلخ، یارب
[...]
چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز کردن
زلب تو وعده دادن پس وعده ناز کردن
من دل سیه چو خالت نکنم شکیب از آن لب
ز شکر کجا تواند مگس احتراز کردن
بسؤال بوسه از ما چه کنی به خواب چشمان
[...]
چه خوشست از دو چشمت نظری بناز کردن
مژه را گشاد دادن در فتنه باز کردن
چه خوشست بهر پوشش سر بقچه باز کردن
بقبا چو آستین دست هوس دراز کردن
توکه برک که داری علم طلا تمنا
[...]
منم و دو چشم روشن برخ تو باز کردن
ز نعیم هر دو عالم در دل فراز کردن
قدمی بهستی خود زدنست، قصه کوته
بخیال کعبه تا کی ره خود دراز کردن
چو تو صبح و شام خوانی بحریم وصل ما را
[...]
چه خوشست از دو یکدل سر حرف باز کردن
سخن گذشته گفتن گله را دراز کردن
گهی از نیاز پنهان نظری به مهر دیدن
گهی از عتاب ظاهر نگهی به ناز کردن
اثر عتاب بردن ز دل هم اندک اندک
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.