چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کردن
مژه را گشاد دادن، در فتنه باز کردن
چو کمال صنع بی چون ز جمال تست پیدا
نتوان حدیث عشقت ز ره مجاز کردن
همه خواب مردمان شد به دو دیده تلخ، یارب
ز کجات گشت شیرین حرکات ناز کردن
چه خوش است باد خلوت که دهد سرشک خونین
ز خراش دل گواهی به زبان راز کردن
دل پر ز خون و با تو نزنم دمی که نتوان
به حضور نازنینان غم دل دراز کردن
تو بخسپ خوش که ما را ز غمش چو شمع خو شد
همه روز زنده بودن، همه شب گداز کردن
به جفات دل نهادم، بکن آنچه می توانی
چه کنم نمی توانم ز تو احتراز کردن
به هوس فدا کنم جان به درت که نیست عاوی
پسر سبکتگین را هوس ایاز کردن
صف عاشقانست اینجا، مده، ای فقیه، زحمت
که به شهر بت پرستان نتوان نماز کردن
چه بود متاع خسرو که کند نثار جانان
مگسی چه طمع راند به دهان باز کردن؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و عواطف عمیق آن صحبت میکند. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد و از اثرات محبت او بر دل و جانش میگوید. او میگوید که هیچ کس نمیتواند احساساتش را دربارهی عشقش به درستی بیان کند و عشق او چنان شورانگیز است که روح و خواب را تحتالشعاع قرار داده است. شاعر از درد و رنجی که عشق به همراه دارد مینالد و به نظر میرسد که این عواطف او را از جامعه و مناسبات دنیوی جدا کرده است. در نهایت، او با ناامیدی میگوید که نمیتواند از عشقش دوری کند و حتی حاضر است جانش را فدای این احساس کند.
هوش مصنوعی: چشمهای تو چه بلایی به سرم آوردهاند! با نگاهی به من نیاز برایم به وجود میآورند و مژههایم را به حالتی باز میخوانند که دلم را به آشفتگی میکشاند.
هوش مصنوعی: وقتی که کمال آفرینش بدون نقص و به زیبایی تو نمایان است، نمیتوان درباره عشق تو به وسیلهٔ زبان مجاز سخن گفت.
هوش مصنوعی: همه مردم با چشمهای تلخ و غمگینشان خوابیدهاند. ای کاش از کجا ناز کردن و حرکات شیرین تو بر میخیزد.
هوش مصنوعی: باد ملایمی که در خلوت میوزد، خوشایند است؛ چرا که میتواند اشکهای خونین دل را که نشاندهنده درد و غم است، به زبان بیاورد و به نوعی رازهای دل را فاش کند.
هوش مصنوعی: دل من از غم پر از خون است، اما نمیتوانم لحظهای با تو صحبت کنم، زیرا نمیتوانم در حضور محبوبان از درد دل خود بگویم.
هوش مصنوعی: تو با آرامش بخواب، زیرا ما از غم او مثل شمع ذوب شدیم. روزها زندهایم و شبها در آتش غم میسوزیم.
هوش مصنوعی: دل را به سختیها و مشکلات سپردم، هر کاری که میتوانی انجام بده. من نمیتوانم از تو دوری کنم و از تو فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: با کمال میل جانم را در راه تو میدهم، چرا که نه میتوانم به اندازهی آرزوی ایاز، وزیر سبکتکین، به تو نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: اینجا جمعی از عاشقان حضور دارند، پس ای عالم دینی، زحمت نکش زیرا در شهری که پر از بتپرستان است، نمیتوان نماز گزارده.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به ارزش و زیبایی چیزی اشاره دارد که خسرو برای معشوقش فدای جانش میکند. گویی میپرسد که چه چیزی میتواند اینقدر ارزشمند باشد که انسان حتی جانش را برای آن نثار کند. همچنین به نوعی تردید و پرسش درباره آنچه انسان میتواند برای رسیدن به آن آماده باشد، اشاره میکند. به طور کلی، در این عبارت میتوان احساس عمیق عشق و فداکاری را حس کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه خوش است از تو بوس بخوشی نیاز کردن
زلب تو وعده دادن پس وعده ناز کردن
من دل سیه چو خالت نکنم شکیب از آن لب
ز شکر کجا تواند مگس احتراز کردن
بسؤال بوسه از ما چه کنی به خواب چشمان
[...]
چه خوشست از دو چشمت نظری بناز کردن
مژه را گشاد دادن در فتنه باز کردن
چه خوشست بهر پوشش سر بقچه باز کردن
بقبا چو آستین دست هوس دراز کردن
توکه برک که داری علم طلا تمنا
[...]
منم و دو چشم روشن برخ تو باز کردن
ز نعیم هر دو عالم در دل فراز کردن
قدمی بهستی خود زدنست، قصه کوته
بخیال کعبه تا کی ره خود دراز کردن
چو تو صبح و شام خوانی بحریم وصل ما را
[...]
چه خوشست از دو یکدل سر حرف باز کردن
سخن گذشته گفتن گله را دراز کردن
گهی از نیاز پنهان نظری به مهر دیدن
گهی از عتاب ظاهر نگهی به ناز کردن
اثر عتاب بردن ز دل هم اندک اندک
[...]
ز لباس تن برون آ به گه نیاز کردن
که به جامه های صورت نتوان نماز کردن
قد همچو تیر خود را به سجود حق کمان کن
که به این کلید بتوان در خلد باز کردن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.