به میزبانی نزدیک آن جگر بندم
نوید دادم و آوازه ای درافکندم
حرام خواهد بودن کنون نوید مرا
هنوز ساختنی مانده کارکی چندم
خدو . . . وایه و . . . ایر چو سنگ و جامه خواب
شداست ساخته باقی بر او چه پیوندم
بتنگدستی به زین کجا توانم ساخت
مگر بسازد تدبیر این خداوندم
چه مایه ابله و دیوانه غرزنم که چنین
بتنگدستی دل در فضول می بندم
چو من بدیوی و دیوانگی یگانه بوم
خرد بنزد من آید ازو نه بپسندم
ز حال من چو خداوندگار میداند
که نیک مفلس و قلاش پیشه و رندم
ز میزبانی من ساخته کند پنجی
وگر نه چاره خود را زخود فرو بندم
بپنج چیز بر او صلح کردم و نخوهم
تکلف ششمین گر دهد بسوگندم
ز نان و گوشت و سیکی و هم ز مطرب و ثقل
زیادتی نخوهم ور خوهم خردمندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از وضعیت ناامیدکننده خود سخن میگوید و احساس میکند که نویدهایی که داده به واقعیت تبدیل نمیشوند. او به نوعی ناتوانی و فقر اشاره میکند و عجز خود را در ساختن زندگی بهتر ابراز میکند. شاعر به تمسخر دیوانگی خود میپردازد و از اینکه چگونه در دل خود به امید چیزهای ناممکن دل بسته، انتقاد میکند. او از خداوند به عنوان تدبیرکنندهای یاد میکند که میتواند او را از وضعیتش نجات دهد. در نهایت، با ذکر پنج چیز ضروری (نان، گوشت، نوشیدنی، موسیقی و سنگینی) به این نتیجه میرسد که دیگر آرزوی بیشتری نخواهد داشت و واقعگرایی را بر آرزوها ترجیح میدهد.
هوش مصنوعی: در مهمانی نزدیک، دل را به شوق آوردم و نوید خوشی دادم و صدایی به راه انداختم.
هوش مصنوعی: اکنون که نوید به من داده شده، کارهای دیگری هنوز باقی مانده است و نمیتوانم این وعده را حلال بدانم.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی پرداخته است که در آن، کسی به شکل بسیار زیبایی توصیف میشود، اما آن زیبایی و حالت خیالانگیز به شکل سنگی و بیاحساس درآمده است. در این حالت، این زیبایی برای او چیزی بیشتر از یک خواب نیست و ارتباطی که با آن زیبایی دارد، کمارزش و دائمی نشده است. افکار و پیوندها در این وضعیت، به نوعی بیفرجام و بیفایده به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم با هنر و مهارت خود چیزی بسازم، مگر اینکه تدبیر و حکمت پروردگار کمکم کند.
هوش مصنوعی: چقدر احمق و دیوانهام که دل بستم به کسی که اینقدر بیارزش و بیخیال است.
هوش مصنوعی: اگر کسی همچون من دیوانه و بیخود وجود داشته باشد، حتی اگر خرد و دانایی نزد من بیاید، آن را نمیپسندم.
هوش مصنوعی: چون خداوند میداند که من در چه وضعی هستم، او میداند که من آدمی فقیر و ناقص هستم و شیوه زندگیام هم متفاوت است.
هوش مصنوعی: اگر کسی از مهمانی من بهرهای ببرد، پنج انگشت را برایش میسازم، وگرنه خودم را از مشکلات دور میکنم و به تنهایی زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: من با پنج چیز با او به صلح رسیدم و نخواهم ششمین را به خاطر سوگندم به عهده بگیرم.
هوش مصنوعی: من از نان و گوشت و نوشیدنی و همچنین از نوازنده و چیزهای اضافی و سنگین چیزی نمیخواهم، اگر هم بخواهم، خردمند هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشاعری پدر خویش را نه فرزندم
اگر نه معتقد مجلس خداوندم
سپهر جاه علی افتخار دین که ز فخر
چو شیعه مذهب خود را بران علی بندم
همه مناقب او گویم و مدایح او
[...]
ز روزگار به یک نامهٔ تو خرسندم
که در دعا همه آن خواهم از خداوندم
شنیدهام که به خرسند کم گراید غم
غمم چراست که از تو به نامه خرسندم
ز هرچه باشد خرسند را بسنده بود
[...]
ایا رسیده ز فضل و هنر بدان رتبت
که تیر چرخ خطابت کند خداوندم
علوّ قدر ترا با فلک نهم همبر
پس آنگهی بنشینم که من خردمندم
فلک شدست غبار ستانة تو و لیک
[...]
شکست عهد مودت نگار دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم
به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم
تطاولی که تو کردی به دوستی با من
[...]
چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم
نه دوستی بود، ار دل به همرهی بندم
اگر به تیغ ببرند بند بند مرا
تو ذکر وصل خودم کن که باز پیوندم
چو مو که برکنی و باز روید، آن غم تست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.