چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم
نه دوستی بود، ار دل به همرهی بندم
اگر به تیغ ببرند بند بند مرا
تو ذکر وصل خودم کن که باز پیوندم
چو مو که برکنی و باز روید، آن غم تست
که باز رست به دل هر پیش که برکندم
هزار کوه غم ار بر دلم نهی، بکشم
غبار خنگ تو بر دامن تو بربندم
ز بهر کشتن خویشش حیات خواهم و بس
اگر حیات دهد بعد ازین خداوندم
رو مدار که از دیدنت شوم محروم
چنین که من به جمال تو آرزومندم
دل شکسته خسرو تهی کنم یک بار
شوند محرم اگر دل شکسته ای چندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر بیان میکند که از محبت و یاد دوست خوشحال است و حتی اگر به او آسیب برسد، به خاطر عشق او راضی است. او تأکید میکند که اگرچه ممکن است درد و رنج را تحمل کند، اما همیشه به یاد دوست و وصل او خواهد بود. شاعر همچنین به بازگشت عشق و حیات اشاره میکند و از دوست میخواهد که او را از محبت خود محروم نکند. او در پایان به دل شکستهاش اشاره میکند و میخواهد از غمها رها شود و به محبت و نزدیکی با دوست برسد.
هوش مصنوعی: من از اینکه به خاطر دوستی با او داغ عشق را تحمل میکنم خوشحالم، اما اگر دل به همراهی کسی دیگر بسپارم، دیگر دوستی وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر مرا تکهتکه کنند، تو در یاد خود پیوند ما را فراموش نکن و همیشه به خاطر داشته باش که دوباره به هم میپیوندیم.
هوش مصنوعی: اگر غمی را از دل خود دور کنی، مانند مویی که از سر کنده میشود و دوباره رشد میکند، آن غم دوباره برمیگردد و در دل تو میماند.
هوش مصنوعی: اگر چه بار سنگین غم بر دلم بیفتد، من همچنان با عشق و محبت به تو میاندیشم و غبار ناهنجاریها را از وجودت دور میکنم.
هوش مصنوعی: برای از بین بردن خودم تنها زندگی میخواهم و بس. اگر خداوند بعد از این به من زندگی دهد.
هوش مصنوعی: نمیتوانم تحمل کنم که از دیدارت دور بمانم، زیرا چنان به زیبایی تو علاقهمندم.
هوش مصنوعی: دل شکسته خسرو را یک بار تهی کنم، تا اگر چند دل شکسته دیگر هم باشد، همگی با هم محرم شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشاعری پدر خویش را نه فرزندم
اگر نه معتقد مجلس خداوندم
سپهر جاه علی افتخار دین که ز فخر
چو شیعه مذهب خود را بران علی بندم
همه مناقب او گویم و مدایح او
[...]
ز روزگار به یک نامهٔ تو خرسندم
که در دعا همه آن خواهم از خداوندم
شنیدهام که به خرسند کم گراید غم
غمم چراست که از تو به نامه خرسندم
ز هرچه باشد خرسند را بسنده بود
[...]
ایا رسیده ز فضل و هنر بدان رتبت
که تیر چرخ خطابت کند خداوندم
علوّ قدر ترا با فلک نهم همبر
پس آنگهی بنشینم که من خردمندم
فلک شدست غبار ستانة تو و لیک
[...]
شکست عهد مودت نگار دلبندم
برید مهر و وفا یار سست پیوندم
به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
دل از محبت دنیا و آخرت کندم
تطاولی که تو کردی به دوستی با من
[...]
بیا بیا که به روی تو آرزومندم
بریدم از خود و خواهم که با تو پیوندم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.