گنجور

 
سوزنی سمرقندی

ای مرز ترا دریده مردی

زان مرد بتو رسیده دردی

بر نیز گهت نهاده سرخی

وز نانگهت کشیده زردی

آن ایر که رایگان بخوری

باد من جو، خری نخوردی

اندر همه شهر خود نیابی

جز تو، که ترا نگاد مردی

و در دسترسی بدی، همانا

ایر تو، ترا جماع کردی

اینست جواب آنکه گوید

ای راه، ترا دلیل مردی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode