گنجور

 
سوزنی سمرقندی

ای مرز ترا دریده مردی

زان مرد بتو رسیده دردی

بر نیز گهت نهاده سرخی

وز نانگهت کشیده زردی

آن ایر که رایگان بخوری

باد من جو، خری نخوردی

اندر همه شهر خود نیابی

جز تو، که ترا نگاد مردی

و در دسترسی بدی، همانا

ایر تو، ترا جماع کردی

اینست جواب آنکه گوید

ای راه، ترا دلیل مردی

 
 
 
سنایی

ای راه ترا دلیل دردی

فردی تو و آشنات فردی

از دام تو دانه‌ای و مرغی

در جام تو قطره‌ای و مردی

بی روی تو روح چیست بادی

[...]

میبدی

ای راه ترا دلیل دردی

فردی تو و آشنات فردی

از جام تو دانه‌ء و عصری

وز جام تو قطرهء و مردی!

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از میبدی
سعدی

ای دل نه هزار عهد کردی؟

کاندر طلب هوا نگردی؟

کس را چه گنه؟ تو خویشتن را

بر تیغ زدی و زخم خُوردی

دیدی که چگونه حاصل آمد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه