ای سید کتب خانه برآشفتی
تا ابلهی و بیخودی و خفتی
گفتم هجای (تو) چو گل غنچه
آنرا بیاد سبلت و بشکفتی
گشت آن شکوفه دست بدست از تو
کز خلق رنگ و بویشین ننهفتی
شطرنجی از هجای من آگه شد
تا خاک ره بکوی برون رفتی
آرام کی پذیرد تا محشر
آن کتب خانه را که برآشفتی
سهل است کتب خانه برآشفتن
کتبی بخانه بردی و خوش خفتی
بپذیر زخم مور هجای من
چون زخم مار را تو پذیرفتی
من باوی ار بهجو فتم، خیزم
تو پایدار باش که تا نفتی
گرچه نوردد او بهجای من
من در هجای او نکنم زفتی
باشد که علم هجو بکه افتد
او ما بقول کردن و من مفتی
یک هجو را هزار عوض گویم
پرسند از او که چند هجا گفتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.