گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سوزنی سمرقندی

چرا کند بسر زلفک تو گل سپری

چو کرد بایدش از باد پیش گل سپری

ز بوی زلف تو و رنگ و بوی گل پسرا

شگفت نیست که گردند مشک و گل سپری

گل رخ تو ندانم چرا همی سازد

بگرد ماه بر از مشک ناب حلقه گری

که تا به بینم زلف تو و بگریم زه

بدین شکنج پذیری بد است و حلقه وری

چه وقت بوسه دهم بر گل دو عارض تو

گرفته حلقه زلف تو لاله برگ طری

مرا چه زهره و یارای این سخن باشد

گزاف لافی گفتم بدین گشاده دری

چرا پسند ندارم ز لعب زلف و رخت

غزل سرائی بر هر دوان بلفظ دری

ز بس عزیزی و بی باکی ای پسر گویم

بجان بنده یا بجان بنده دری

هزار بار بگویم که راز عشق ترا

نهان کنم نکنم بیدلی و پرده دری

چو بیدلان بسر کار خویش باز روم

چو ناگهان بسر کوی بنده درگذری

فراق تو اسفا گوی کرد خلفی را

بدانسبب که ز یوسف بسی تو خوبتری

بلا و فتنه و بیداد تو گرفت جهان

پس ای پسر تو ستمکاره چرا عمری