گنجور

 
سوزنی سمرقندی

چرا کند بسر زلفک تو گل سپری

چو کرد بایدش از باد پیش گل سپری

ز بوی زلف تو و رنگ و بوی گل پسرا

شگفت نیست که گردند مشک و گل سپری

گل رخ تو ندانم چرا همی سازد

بگرد ماه بر از مشک ناب حلقه گری

که تا به بینم زلف تو و بگریم زه

بدین شکنج پذیری بد است و حلقه وری

چه وقت بوسه دهم بر گل دو عارض تو

گرفته حلقه زلف تو لاله برگ طری

مرا چه زهره و یارای این سخن باشد

گزاف لافی گفتم بدین گشاده دری

چرا پسند ندارم ز لعب زلف و رخت

غزل سرائی بر هر دوان بلفظ دری

ز بس عزیزی و بی باکی ای پسر گویم

بجان بنده یا بجان بنده دری

هزار بار بگویم که راز عشق ترا

نهان کنم نکنم بیدلی و پرده دری

چو بیدلان بسر کار خویش باز روم

چو ناگهان بسر کوی بنده درگذری

فراق تو اسفا گوی کرد خلفی را

بدانسبب که ز یوسف بسی تو خوبتری

بلا و فتنه و بیداد تو گرفت جهان

پس ای پسر تو ستمکاره چرا عمری

 
 
 
عنصری

ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری

شکنج تو علم پرنیان شوشتری

بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو

بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری

چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری

تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری

توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش

عفیفه مریم مر پور خویش را پدری

به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی

[...]

ازرقی هروی

پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری

پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری

عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب

که گر پریست چنین آمدست رسم پری

گر آبگینه پری را ببیندی بدرست

[...]

قطران تبریزی

بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری

خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری

ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر

چو یادم آید از آن سی ستاره سحری

بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو

[...]

امیر معزی

اگر به داد بود نام شاه دادگری

وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری

چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی

چو روز رزم شود آسمان با کمری

فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه