چرا کند بسر زلفک تو گل سپری
چو کرد بایدش از باد پیش گل سپری
ز بوی زلف تو و رنگ و بوی گل پسرا
شگفت نیست که گردند مشک و گل سپری
گل رخ تو ندانم چرا همی سازد
بگرد ماه بر از مشک ناب حلقه گری
که تا به بینم زلف تو و بگریم زه
بدین شکنج پذیری بد است و حلقه وری
چه وقت بوسه دهم بر گل دو عارض تو
گرفته حلقه زلف تو لاله برگ طری
مرا چه زهره و یارای این سخن باشد
گزاف لافی گفتم بدین گشاده دری
چرا پسند ندارم ز لعب زلف و رخت
غزل سرائی بر هر دوان بلفظ دری
ز بس عزیزی و بی باکی ای پسر گویم
بجان بنده یا بجان بنده دری
هزار بار بگویم که راز عشق ترا
نهان کنم نکنم بیدلی و پرده دری
چو بیدلان بسر کار خویش باز روم
چو ناگهان بسر کوی بنده درگذری
فراق تو اسفا گوی کرد خلفی را
بدانسبب که ز یوسف بسی تو خوبتری
بلا و فتنه و بیداد تو گرفت جهان
پس ای پسر تو ستمکاره چرا عمری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت محبوبش اشاره میکند و احساسات عمیق خود را نسبت به او بیان میدارد. او از زلف و بوی معشوق سخن میگوید و نشان میدهد که چقدر دلباخته و مبهوت زیبایی اوست. شاعر به تضاد میان عشق و درد فراق اشاره میکند و احساس میکند که معشوقش از هر زیبایی دیگری برتر است. در انتها، او به دوری و مشکلات ناشی از این عشق اشاره کرده و به نوعی از محبوبش میپرسد که چرا با وجود تمام این زیباییها، سرنوشت تلخی در انتظار اوست.
هوش مصنوعی: چرا باید سر زلف تو مانند سپری باشد، در حالی که باید در برابر باد از گل سپر استفاده کند؟
هوش مصنوعی: از عطر و زیبایی موی تو و گل، عجیب نیست که مشک و گل به عنوان زینت و تزیین به کار روند.
هوش مصنوعی: چرا گل رخسارت به دور ماه میچرخد و با عطر خوش مشک، حلقهای زیبا میسازد؟
هوش مصنوعی: بگذار تا من زلف تو را ببینم و اشک بریزم، چرا که تحمل این همه پیچیدگی و زیبایی بد نیست و حلقههای عشق را پذیرفتن بهتر است.
هوش مصنوعی: زمانی که بر چهره زیبایت بوسه بزنم، در حالی که حلقههای زلفت مانند گلهای لاله در دور چهرهات پیچیده است.
هوش مصنوعی: من چه جرات و قدرتی دارم که این حرفها را بزنم، فقط به صورت بیهوده و از روی ادعا صحبت کردم.
هوش مصنوعی: چرا از زیبایی و جذابیت زلف و لباس تو لذت نمیبرم، در حالی که شعر گفتن به زبان فارسی برای هر کسی خوشایند است؟
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو خیلی عزیز و شجاع هستی، میگویم به جان خودم یا به جان خودت.
هوش مصنوعی: هر چند هزار بار بگویم که راز عشق تو را در دل نگه دارم، اما نمیتوانم که بیپروا و بدون حجاب سخن نگوییم.
هوش مصنوعی: من چون بیدلان در پی کار خود میروم، ناگاه از کناره راه به سوی محلی که بندهای در آن است، عبور میکنم.
هوش مصنوعی: دوری تو موجب تأسف است و این را فرزند آگاه کرد، چون تو به مراتب از یوسف زیباتری.
هوش مصنوعی: تکدر و مشکل و ظلم تو دنیا را فرا گرفته است. پسر، چرا تو سالهاست ستم میکنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری
شکنج تو علم پرنیان شوشتری
بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو
بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری
چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای
[...]
ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری
تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری
توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش
عفیفه مریم مر پور خویش را پدری
به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی
[...]
پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری
پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری
عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب
که گر پریست چنین آمدست رسم پری
گر آبگینه پری را ببیندی بدرست
[...]
بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری
خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری
ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر
چو یادم آید از آن سی ستاره سحری
بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو
[...]
اگر به داد بود نام شاه دادگری
وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری
چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی
چو روز رزم شود آسمان با کمری
فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.