صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۰۹ - این اشعار شیوا اثر طبع شاعر گرانمایه اقا احمد حشمتزاده شیرازیست
تنها نباشد از ادب و شعر فخر من
هم فخر از پدر بود و هم پسر مرا
فرزندهای من همه دانشور و ادیب
بوده است اوستاد مسلم پدر مرا
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۰۹ - این اشعار شیوا اثر طبع شاعر گرانمایه اقا احمد حشمتزاده شیرازیست
صغیرا از ادب امروز فخر اصفهانستی
بجسم اصفهان از علم و دانش همچو جانستی
صغیر استی تو در نام و کبیر استی تو در دانش
ز بس شیوابیانستی ز بس شیرین زبانستی
ز رنگ و بوی و شیرینی، ادیبا، شعر شیرینت
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۱۰ - در اثبات معاد جسمانی
ای بشر ایکه جهان شرف و شوکت و شانی
قدر خود هیچ ندانی و ندانی که ندانی
بر و بحر و جبل و انجم و افلاک و عناصر
روز و شب گرد تو گردند همه عالی و دانی
از سپهری ز چه نالان که تو مخدوم سپهری
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۱۱ - بیان حقیقت
ترا چشم گل بین چو در کار نیست
بچشمت جهان جز خس و خار نیست
بلی پیش نا بخردان از جهان
به غیر از نکوهش سزاوار نیست
جهانرا چو دانا نکوهش کند
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۱۲ - اندرز در جلوگیری از انتحار
بسکه کاهیده ز بار غم و اندوه تنم
خود چو در آینه بینم نشناسم که منم
دوش با خویشتنم بود همی گفت و شنود
که عجب بیخبر از کیفیت خویشتنم
گاه گفتم بجهان آمدنم بهرچه بود
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۱۳ - در تعریف ایران
ایران چه وقت مردم صاحبهنر نداشت
کی اسم و رسم از همهجا بیشتر نداشت
این کوهسار بود چه هنگام بیپلنگ
این بیشه در کدام زمان شیر نر نداشت
این زال سالخورده به هر دور کی هزار
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱ - قطعه
شنیدم پشهای بر پشت پیلی
نشست و خواست برخیزد دگر بار
بگفت ای پیل چو نخیزم من از جای
ملرز و خویش را محکم نگه دار
بگفت از آمدن دادی چه رنجم
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲ - قطعه در تعریف شاعر نامی شیرینسخن صائب
در خواب گشت صائب ظاهر بچشم جانم
با طلعتی که وصفش گفتن نمیتوانم
گفتم که اهل تبریز یا اهل اصفهانی
خود حل این معما فرمای تا بدانم
گفتا که زادگاهم هست اصفهان بتحقیق
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳ - قطعه
غنی را بین که از مال فقیران
چسان پر میکند گنج زرخویش
چه پیکرها ز درد و رنج کاهد
که تا فربه نماید پیکر خویش
ببین دست زبردست مکافات
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴ - قطعه در تعریف و توصیف بزرگان عرفان و ادب
هست عرفان و ادب ملکی که در آن مولوی
بر فراز تخت عزت پادشاهی میکند
سعدیاش باشد وزیر در امور مملکت
فکر و تدبیر از طریق خیرخواهی میکند
با سری پرشور فردوسی سپهسالار ملک
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵ - قطعه
شنیدهام که شبانی به گوسفندان گفت
که از حراست من بر شما چه منتهاست
جواب داد یک از جمله گوسفندانش
که راست گویی و منت نهادن تو به جاست
ولی ز جادهٔ انصاف پا برون مگذار
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷ - قطعه
چند گوئی کنم انفاق اگر یابم مال
ای سخی طبع که دستت تهی از مال بود
مال اگر یافتی و دادی و ممسک نشدی
باز بیمالی و حال تو همین حال بود
ور ندادی نبری سود بجز وزرو و بال
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹ - قطعه
توان بچار صفت بود مفتخر کان چار
چو کیمیا و چو عنقا بود ز کیمیابی
یک از چهار تواضع باختیار که آن
برون ز شیوهٔ خودداری است و بیتابی
دوم سخا که برای سخی عنان گیرد
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - قطعه
ز تبدیل خزانی و بهاری
فزاید عاقلان را هوشیاری
که دارد زندگانی مرک در پی
اگرچه مردمند از آن فراری
فلک با کس نیابد یک قدم راست
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - قطعه
شنیدم که هارون به بهلول گفت
ز دنیا گذشتی و این نادر است
بگفتا گذشت تو از من فزود
که دادی نعیم ابد را ز دست
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - قطعه
چو باید عاقبت رفتن ز دنیا
به دنیا دل نبندد مرد دانا
جهان باشد رباطی کهنه باید
از اینجا بهر منزل شد مهیا
به دنیا بهر عقبی کار میکن
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - قطعه
اگر دانائی اندر کار باشد
کمال مرد در نطق و بیانست
ولی گر نیست دانائی مسلم
تکلم آفت ایمان و جانست
خلاصه بهر هر دانا و نادان
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴ - قطعه
راستی آنچه تصور رود از بهر بشر
هیچ ز اخلاق نکو نیست بعالم بهتر
فیالمثل همچو درختیست وجود من و تو
ثمرش مهر و وفا و ادب و علم و هنر
آنشجر زین ثمر ار بارور آید ریبر
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵ - قطعه ذیل بجهه تمثال مبارک حضرت قطب العارفین
بیا تمثال قطب عارفان بین
ز چشم سرمبین از چشم جان بین
حدیث آدم و اسما شنیدی
بیا آن آدم با عزوشان بین
بکن از اهل معنی دیدهئی وام
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - قطعه
جناب خواجه محیت حقش بیامرزد
ببین چه گوهر ذیقیمتی ز دنیا رفت
وفا مجوی ز خلق زمانه کاین اکسیر
به اسم بدرقه اندر قفای عنقا رفت