گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۹ - نگارش عهدنامه

 

سپس بهر تاراج این تاج و تخت

نشستند و پیمان به بستند سخت

که در خاک ایران سپارند راه

به روز سپید و به شام سیاه

دلیرانش را خوار و خیره کنند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۰ - اولتیماتوم روس به ایران و تجاوزات او در سرحدات ایران

 

چو همراز شد روس با انگلیس

همانند خالیگر و کاسه لیس

به بستند پیمان مهر استوار

که با هم نباشند زنهار خوار

نخست از در کینه روس دژم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - تجاوزات همسایگان در جنوب و شمال

 

ندیدی مگر کاندرین سال شوم

که آتش فرو زد بهر مرز و بوم

دو همسایه اندر هیاهو شدند

بما شیر و با دشمن آهو شدند

به هر شهر لشگر کشید انگلیس

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۲ - تمثیل از گفتار پهلوان بفرزند

 

چه خوش گفت با پور خود پهلوان

چو دیدش هم آغوش شیر ژیان

که گر زنده شیر نر اندر نبرد

درد بر تنت چرم و نالی ز درد

از آن به که در گورت اندر کفن

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۳ - یادآوری از شاهان و دلیران باستان

 

کجا شد فریدون زرین کلاه

کجا شد منوچهر گیتی پناه

کجا کیقباد آن یل سرفراز

کجا شاه کاوس دشمن گداز

کجا رفت کیخسرو تاجدار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اصطلاحات علم رمل » شمارهٔ ۱ - قطعه

 

یک نقطه خط شمار لحیان

انگیس بعکس او همی دان

خط و نقط و دو خط به تقدیر

حمره است و بیاض عکس آن گیر

دو نقطه دو خط برون نصرت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اصطلاحات علم رمل » شمارهٔ ۶ - در اصطلاحات رمل

 

هست لحیان نقطه کو را بزیر اندر سه خط

لیک انگیس است چون زیر سه خط باشد نقط

حمره خط و نقطه بر فوق دو خط باز ایستاد

هم بیاض است آنکه خط و نقطه در تحت اوفتاد

نصرة الخارج به بالای دو خط دو نقطه بود

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اصطلاحات علم رمل » شمارهٔ ۷ - ایضا

 

فرد و سه زوج است لحیان اولین مسعود و خارج

ناری و برجیس و جسم و جان و سیراعلی المعارج

فرد و زوجی فرد و زوجی قبض خارج چون شماری

مال و اعوان سعد دوم شمسی و آبی و ناری

زوج و فردی زوج و فردی قبض داخل گشته حاکی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۴ - و به نستعین و نستمد

 

بود به لفظ فرانسی ایا نگار جمیل

خدا دیو پرفت انبیا و گید دلیل

امی، صحابه سیل آسمان، و غبرا تر

پلاس جای و پارادی جنان سقز آنفر

آتش است و قیامت شمار «سوپرم ژور»

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۵۱ - در تعداد پایتخت دول عالم

 

ای دبستان فضل را شاگرد

در لب خود حدیث من کن ورد

تا بعون خدای عزوجل

بشمرم بر تو پای تخت دول

مرکز ملک جم بود «تهران »

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۲ - در هجو استاد محمد دلاک

 

استاد محمد آنکه دلاک بود

همچون دم تیغ خویش ناپاک بود

مقراض اجل تسمه عمرش ببرد

وزنشتر من زخم دلش چاک بود

باید نگریست تیغ همچون نیشش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۴ - در هجو میرزا بابا طبیب خلخالی

 

طبیبی زخلخال آمد بری

کمر بسته وزرد رخ همچو نی

سر و پوز او همچو بوزینه بود

زنخدانش آویزه سینه بود

بشخصه رخش همچو صفرای من

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۹

 

فروزنده تخت و دیهیم و گاه

بتن یادگار منوچهر شاه

بیفزود بر بندگانش امید

در علم را پادشه شد کلید

بسی سال گردون گردنده گشت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۱

 

باری اندر دین چو من حیران شدم

درهمه راه و رهی پویان شدم

اهل حق را بود پیرو مرشدی

با نشان و خوب و پاک از هر بدی

نام او شیخ نظر پیش از علی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۳ - خبر دادن تیمور از انقلاب روس

 

سال سی و شش نهد شاه آزادی برخش

می دهد سالار قدرت هر کسی را بهر و بخش

راست می بینم که آشوبی بود در سی و دو

حق همی داند که من آنروز شادم یا که تو

لشکر روس است سرگردان و مغلوب و زبون

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری

 

ابتدا هست یار و آخر نیز

حکم خاوندگار حی عزیز

آنچه بنوشته اندرین ورق است

شرط و اصل شدن باهل حق است

اهل حق را درین دوازده ماه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۶ - آیین غسل جنابت

 

از جنابت چو دامنت آلود

بایدت در زمان غسل سرود

که کنم غسل غسل از پی یار

حق بکار است و پاک شد مردار

ابتدا هست یار و آخر یار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۷ - آیین غسل و روزه حقیقت سه روزه

 

غسل روزه حقیقت این است

راه دین و طریقت این است

که بگوئی زصدق دل یکبار

جستم از پیر خرقه این اسرار

دیدن یار و ساغر ابرار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۸ - در زیارت خفتگان بستر خاک

 

چون گذارت فتد بگورستان

بر مزار گذشتگان بر خوان

که سلام علیکم ای احباب

ای اسیران خاک و رفته بخواب

ای به صد آرزو غنوده بخاک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۹ - در ضعف پیری و سبب منظوم ساختن آیین نصیری فرماید

 

روزگاری که از طلایه مرگ

شاخ عمر مرا خزان شد برگ

ریخت در جویبار و گلبن خشک

برف و کافور جای سنبل و پشک

نعمت و ناز رخت بسته زکوی

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode