قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲۱ - تعریف چشمه ورناک
خَضِر سرچشمه ورناک جوید
که دست از چشمه حیوان بشوید
محیط از شرم ریگ آب ورناک
عرق از جبهه گوهر کند پاک
فرات از رشک نهرش کربلا شد
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲۲ - صدای سروش برای ثناگستری چمن کشمیر
مرا این نغمه مالد دم به دم گوش
که بلبل در چمن عیب است خاموش
ز لب مهر خموشی زود برگیر
زبان را در پس دندان مکن پیر
چه خاموشی، چمن را گوش کر نیست
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲۳ - در تعریف پیرپنجال
در باغ بهشت است این که الحال
برآورده به سنگش، پیرپنجال
چو وقت آید که بگشایند این در
به کشمیر آمدن باشد میسر
درین منزل دل کشمیر نگشود
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲۴ - مدح شاهجهان و پایان کلام
کف قدرت پس از مقصود ایجاد
جهان را زینت از شاه جهان داد
به تسخیر فلک، شبدیز چون راند
ملک صاحبقران ثانیاش خواند
به زیر سایهاش صاحبکلاهان
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲۵ - در توصیف باغ جهانآرای اکبرآباد
تعالیلله ازین باغ دلافروز
که شامش راست فیض صبح نوروز
هوایش طبعها را معتدل ساز
درختان همسر و مرغان همآواز
هرات از شرم باغ اکبرآباد
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲۶ - در توصیف شکارگاه شاه جهان در پالم
زهی صیدگاه شهنشاه دین
که صیاد دوران ندیدش قرین
چنین صیدگاهی برای شکار
ندیدهست صیدافکن روزگار
شکاری که در عرصه عالم است
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲۷ - در توصیف جلد کتابی سلطنتی
صدفوار این جلد گوهرنگار
لبالب بود از در شاهوار
به حسن و صفا میبرد دل ز چنگ
کجا نقش ارژنگ و این آب و رنگ
چنین صنعتی کس نبرده به کار
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲۸ - تعریف تخت سلطنتی و تاریخ ساخت آن
زهی فرخنده تخت پادشاهی
که شد سامان به تایید الهی
مدار تخت اگرچه بخت باشد
سعادت بخت را زین تخت باشد
فلک روزی که میکردش مکمل
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲۹ - وصف خوابگاه شاهی
زهی عالی بنا کز پایداری
بقا را کرده تعلیم استواری
مقام خوابگاه پادشاهی
مهیّا شد به تایید الهی
سراسر نور چون کاشانه چشم
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۳۰ - در وصف ناتوانی و بیماری
مسلمانان فغان زین ناتوانی
که دارد در گمانم زندگانی
بود مشکل، ستادن بر من زار
چو برگ کاه بی امداد دیوار
وگر بهر ستادن دست گیرم
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۳۱ - تعریف توکل و قصه رهزن فقیر شده و حال بتپرست تارک دنیا
زندهدلی بهر تماشای هند
رفت ز کشمیر به اقصای هند
راهزنی دید، شده خرقهپوش
لب به جز از ذکر الهی خموش
پختگی از هر طرف آموخته
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۳۲ - مذمّت مدح خسان و فواید هجو ایشان و مذمّت شعرای طامع و کاذب
دوش به رسواشدن عالمی
بود سرم بر سر زانو دمی
ناخن طبعم پی مضمون بکر
عقدهگشا گشت ز گیسوی فکر
معنی باریک گزیدم بسی
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۳۳ - در شکایت از احوال خود و ستایش عشق
من چه کسم؟ غمزده بیکسی
بر سر گرداب ملامت خسی
نغمه من، ناله شبگیر غم
دایرهام حلقه زنجیر غم
آب دم تیشه خورد ریشهام
[...]
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۳۴ - در مذمّت سخنناشناسان
سهل دان حرف منکران سخن
که ندانند قدر و شان سخن
سخن منکران، سخن مشمار
وحی را خود چه نقص از انکار؟
شهر ازین منکران شومقدم
[...]
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۲
سخن بهر جسم زبان است جان
سخن بس گرامیترست از زبان
سخن چیست، پیرایه نفع و ضر
که هم خیر محض است و هم محض شر
که بخشد به جز صانع جان و تن؟
[...]
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۸
ز مردان بود شکر پیکان به جا
که دل میدهد، دل ز جا رفته را
یکی گرز را گر فشردی به مشت
نماندی ز اعضاش چیزی درست
یکی در قلم کردن خشک و تر
[...]
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۱۹
نه در دیده نور و نه در دل حضور
بود پیر افتاده را خانه گور
به پیری مدار از جوانی امید
نگردد سیه باز، موی سفید
ز رنگ طبیعی مکن اجتناب
[...]
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۲۱
سزد گر به مهرش کند دل هوس
به ماهی که رویش تو دیدیّ و بس
به صد دل توان ناز چشمی خرید
که تا چشم بگشاد، روی تو دید
برو فرش کن چون صدف، خانهای
[...]
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۲۲
اگر چشم چشم است، نمناک به
وگر نم ندارد، پر از خاک به
... به گوش تو خواهد رسید
که چشمت ز خشکی چه خواهد کشید
گر از گریه عزت ندارد سحاب
[...]
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۲۳
چو خواهی تماشا کنی اصل و فرع
بود عینک دوربین عین شرع
چو شو ذوق خودآگاهیات زین سخن
برو دست در دامن شرع زن
مکن گوش بر گفته بوالفضول
[...]