گنجور

 
قدسی مشهدی

زهی صیدگاه شهنشاه دین

که صیاد دوران ندیدش قرین

چنین صیدگاهی برای شکار

ندیده‌ست صیدافکن روزگار

شکاری که در عرصه عالم است

همه جمع گردیده در پالم است

ز آهو در و دشت پر آنچنان

که گویی جهان گشته آهوستان

هوا عشرت‌افزا ز باد شمال

زمین نرگسستان ز چشم غزال

به عالم که دید این چنین صیدگاه؟

که صیدش بود بیشتر از گیاه

درین صیدگه، با شتاب تمام

شهنشاه دین قبله خاص و عام

ز دنبال هم بی خطا و درنگ

بسی صید افکند با یک تفنگ

ز آهو که صید شهنشاه شد

شمارش دو افزون ز پنجاه شد

صدوچار نوبت در آن گیر و دار

ز مرکب فرود آمد و شد سوار

تماشای صیاد این صیدگاه

کند محو در چشم آهو نگاه

به راه است چشم غزالان چهار

که آید شهنشه به عزم شکار