گنجور

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در صفت خزان و مدح ناصرالدین ابوالفتح طاهر

 

روز می خوردن و شادی و نشاط و طرب است

ناف هفته است اگر غرهٔ ماه رجب است

برگ‌ریزان به همه حال فرو باید ریخت

به قدح آنچه از او برگ و نوای طرب است

مادر باغ سترون شد و زادن بگذاشت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - در مدح قاضی حمیدالدین بلخی

 

صدری که ازو دولت و دین جفت ثباتست

آن خواجهٔ شرعست که سلطان قضاتست

آن عقل مجرد که وجود به کمالش

هم قاعده جنبش وهم اصل ثباتست

از نسبت او دولت ودین هر دو حمیدند

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - در مدح خاقان اعظم پیروزشاه

 

شاها زمانه بندهٔ درگاه جاه تست

اسلام در حمایت و دین در پناه تست

فیروزشاه عادلی و بر دوام ملک

بهتر گواه عدل بود و او گواه تست

گردون غبار پایهٔ تخت بلند تو

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - در مدح مجدالدین محمدبن نصر احمد

 

گرچرخ را در این حرکت هیچ مقصدست

از خدمت محمدبن نصر احمدست

فرزانه ای که بابت گاهست وبالشست

آزاده‌ای که درخور صدرست ومسندست

با بذل دست بخشش او ابر مدخلست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در مدح ملکان غور شهاب‌الدین و ناصرالدین حسن محمود

 

عرصهٔ مملکت غور چه نامحدودست

که در آن عرصه چنان لشکر نامعدودست

رونق ملک سلیمان پیمبر دارد

عرق سلطان چه عجب کز نسب داودست

چشم بد دور که بس منتظم است آن دولت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در مدح امام اجل عالم صفی‌الدین عمر گحجواری

 

زمانهٔ گذران بس حقیر و مختصرست

ازاین زمانهٔ دون برگذر که بر گذرست

به حل و عقد جهان را زمانه‌ایست دگر

که پیشکار قضا و مدبر قدرست

کف کفایت و رای صواب صدر اجل

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - در مدح صاحب ناصرالدین و تهنیت منصب

 

منصب از منصبت رفیع‌ترست

هر زمانیت منصبی دگرست

این مناصب که دیده‌ای جزویست

کار کلی هنوز در قدرست

باش تا صبح دولتت بدمد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - در مدح صدر سعید خواجه سعدالدین اسعد و عرض اخلاص

 

منت از کردگار دادگرست

که ترا کار با نظام‌ترست

صدرآفاق وسعد دین که ز قدر

قدمش جای تارک قمرست

این مراتب کنون که می بینی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - در مدح ناصرالدین طاهر و توصیف عمارت وی

 

می بیاور که جشن دستورست

جشن عالی سرای معمورست

قبه‌ای کز نوای مطرب او

کوه را در سر از صدا سورست

قبه‌ای کز فروغ دیوارش

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - ایضا در وصف عمارت ممدوح

 

یارب این بارگاه دستورست

یا نمودار بیت معمورست

یا سپهرست و ماه مسرع او

مسرع قیصرست و فغفورست

یا بهشتست و حوض کوثر او

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در مدح دستور معظم ناصرالدین طاهربن المظفر گوید

 

ای ملک بهین رکن ترا کلک وزیرست

کلکی که فلک قدرت و سیاره مسیرست

کلکیست که در نظم جهان خاصه ممالک

تا عدل و ستم هست بشیرست و نذیرست

کلکی که بخواند به صریر آنچه نویسد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در مدح خاقان اعدل ابوالمظفر عمادالدین پیروز شاه

 

نوش لب لعل تو قیمت شکر شکست

چین سر زلف تو رونق عنبر شکست

نوبت خوبی بزن هین که سپاه خطت

کشور دیگر گشاد لشکر دیگر شکست

نسخهٔ زلف تو برد آنکه بر اطراف صبح

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳ - در شکایت فلک و مدح صدر سعدالدین

 

تیر ستم فلک خدنگست

شهد شره جهان شرنگست

گردون نخورد غمت که شوخست

گیتی نخرد دمت که شنگست

بر کشتی عمر تکیه کم کن

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در مدح کمال‌الدین محمود خال

 

اگر در حیز گیتی کمالست

ز آثار کمال‌الدین خالست

جهان محمدت محمود صدری

که بر مسند جهانی از رجالست

کمالی یافت عالم زو که با او

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در مدح خاتون معظم صفوةالدین مریم گوید

 

هرچه زاب و آتش و خاک و هوای عالمست

راستی باید طفیل آب و خاک آدمست

باز هر کاندر دوام خیر کلی دست او

بر بنی آدم قوی‌تر بهترین عالمست

گر کسی تعیین کند کان کیست ورنه باک نیست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - در مدح جلال‌الدین احمد

 

ای ترک می بیار که عیدست و بهمنست

غایب مشو نه نوبت بازی و برزنست

ایام خز و خرگه گرمست و زین سبب

خرگاه آسمان همه در خز ادکنست

خالی مدار خرمن آتش ز دود عود

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در وصف ربیع و مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی

 

روز عیش و طرب و بستانست

روز بازار گل و ریحانست

تودهٔ خاک عبیر آمیزست

دامن باد عبیر افشانست

وز ملاقات صبا روی غدیر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در مدح مودود شاه زنگی

 

بازآمد آنکه دولت و دین در پناه اوست

دور سپهر بندهٔ درگاه جاه اوست

مودود شه مؤید دین پهلوان شرق

کامروز شرق و غرب جهان در پناه اوست

گردون غبار پایهٔ تخت بلند او

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - در مدح امیر نصیرالدین تاج‌الملوک ابوالفوارس

 

ملک هم بر ملک قرار گرفت

روزگار آخر اعتبارگرفت

بیخ اقبال باز نشو نمود

شاخ انصاف باز بار گرفت

مدتی ملک در تزلزل بود

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در مدح خاقان اعظم سلطان سنجر

 

ملک اکنون شرف و مرتبه و نام گرفت

که جهان زیر نگین ملک آرام گرفت

خسرو اعظم دارای عجم وراث جم

که ازو رسم جم و ملک عجم نام گرفت

سایهٔ یزدان کز تابش خورشید سپهر

[...]

انوری
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۱
sunny dark_mode