گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱

 

مروان بن محمد مروان بن حکم

در سال یکصد و سی و دو ارتحال یافت

در بام ملک نوبت عباسیان زدند

وز خاندان حرب شهی انتقال یافت

ز آن پس بسال ششصد و پنجاه و ششهمی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۲ - در ستایش فارس

 

به گرد پارس حصاری ز پارسا گردست

که عشق آنجا معمار و عقل شاگردست

در آن رواق مثلث به روزگار دراز

گروهی از خرد و هوش و جان دل گردست

بهشت را نستانم بگردی از ره فارس

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - قطعه

 

مثل زنند خری را که زیر بار گران

ز پا فتاد و از او خر خدای ناراضیست

حکایت من و دیوان داد و داد رئیس

نظیر آن شد و ایزد میان ما قاضیست

مرا تاسف ماضی بود به مستقبل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴ - در جشن افتتاح مدرسه سادات فرماید

 

مرغان بهشتی به سحر نغمه سرایند

بر روی گل تازه به گلزار سعادات

یا درس همی خوانند اطفال سخنگوی

ز آل علی «ع »و فاطمه «س »در مدرس سادات

از چاه طبیعت بدر آی ای دل وزین سوی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵ - در باب لزوم ختنه فرماید

 

خداوندا حدیثی با تو گویم

که تصدیقش نماید دشمن و دوست

شکوفه سرزد است از شاخ بادام

ولی بادام من ماند است در پوست

بگو تا پوست از تن برکشندش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶ - در نکوهش رئیس صلح چالمیدان تهران فرماید

 

بصلحیه چالمیدان بود

یتیمی که ناخوانده قرآن درست

ز حکم غیابی علی رغم حق

کتب خانه ی هفت ملت بشست

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷

 

گرفتن زن و افعی بسی بود آسان

خلاف داشتن آن که مشکل آید و سخت

زنان بگردن گردان بسخره طوق زنند

چو مار گرزه که پیچد همی بشاخ درخت

اگرت هیچ خرد باشد از زنان بگریز

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸

 

مهین رتبه سلطان علی خان راد

که رخ سرخ بادا در این سبز کشت

ندانم چرا روی و خویش بود

یکی همچو دوزخ یکی چون بهشت

روانها بیاساید از خوی نیک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹

 

شنیده ام که ازین خطه دیر گاهی علم

سفر گزید و سبک رخت عافیت بربست

گسست رشته پیوند خود ز مشرقیان

به باختر شد و با اهل غرب در پیوست

ز شمع چهره وی بزم غیر روشن شد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰

 

در فتح ری نمود سپهدار نامدار

کاری که خارج از هنر و زور رستمست

تاریخ این فتوح ز الهام کردگار

جد و جهاد و جهد سپهدار اعظمست

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱

 

بیگانه چو شد رئیس قومی

نه جای تعجب است و حیرت

کان قوم ذلیل را رگ و پوست

خالی ز تعصب است و غیرت

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۲ - شاه و وزیر و گربه دست آموز

 

شنیده ام که شهی با وزیر خود میگفت

که علم و فضل کلید خزانه هنر است

درخت تلخ ز پیوند تربیت در باغ

به میوه شکرین جاودانه بارور است

وزیر گفت سرشت ستوده باید از انک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۳ - در تاریخ تاسیس بیمارستان زنان و کودکان تهران

 

در عهد شه زمانه احمد

شاهی که به عدل داستان است

عهدی که به مسند معارف

ممتاز الملک را مکان است

با واسطه امیر اعلم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۴ - در سال اول مشروطه سروده است

 

بیچاره آدمی که گرفتار عقل شد

خوش آن کسی که کره خر آمد الاغ رفت

ای باغبان منال ز رنج دی و خزان

بنشین بجای و فاتحه برخوان که باغ رفت

ای پاسبان مخسب که در غارت سرای

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵

 

چشم مست تو مگر یپرم بمب انداز است

یا ز ترکان صحیح النسب قفقاز است

چشم مستی که تو داری همه دارند ولی

این روش در همه ساده رخان ممتاز است

دست خالی زده ام توپ به سودای تو من

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶

 

استاد فاضلان سخنور ذکاء ملک

آن منشی جریده غرای تربیت

دانشوری که فضلش در گوش آسمان

آوازه در فکنده ز آوای تربیت

آن قائد سپاه معارف که از هنر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷ - در وجه تسمیه بورانی

 

شنیده ام که ز کشک و کدو برانی را

کنیز مطبخ « بوران » برای مامون پخت

هر آنکه زان پس آمخت و پخت بورانی

ز دست پخته خالیگران وی آمخت

کنون سزد که برانی خوران ترانه کنند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت وزارت دربار امیر بهادر جنگ ۱۳۲۲

 

ایا امیر جوان بخت شاد زی که کنون

امارت تو همی گشته با وزارت جفت

سروش غیب بهر بامداد مژده دهد

ترا که دیده روشن به شام تیره نخفت

نوید این کرم خسروانه هر که شنید

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹

 

مالیکه در جهان پی تقدیر و سرنوشت

سازند صرف جنگ که کاریست شوم و زشت

گر صرف علم و صنعت و اخلاق میشدی

مردم بدی فرشته و گیتی شدی بهشت

این خشت ها که در پی مسجد بکار برد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰

 

همه صاف طینت همه پاکدامن

همه با شهامت همه با فتوت

همه شیر خورده ز پستان دانش

همه بسته با علم عقد اخوت

همه زاده از خاندان رسالت

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۲
sunny dark_mode