گنجور

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱

 

بی‌دلم ای یار همچنان که تو دیدی

دیده گهربار همچنان که تو دیدی

در کف عشق تو جان ممتحن من

هست گرفتار همچنان که تو دیدی

وز گل رخسارت ای نگار سمن‌بر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲

 

دلم بردی نگارا وارمیدی

جزاک‌الله خیرا رنج دیدی

به جان چاکرت ار قصد کردی

بحمدالله بدان نهمت رسیدی

خطا گفتم من از عشقت به حکمت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳

 

بدخوی‌تری مگر خبر داری

کامروز طراوتی دگر داری

یا می‌دانی که با دل و چشمم

پیوند و جمال بیشتر داری

روزی که به دست ناز برخیزی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴

 

روی چون ماه آسمان داری

قد چون سرو بوستان داری

دل تو داری غلط همی گویم

نه به جان و سرت که جان داری

در میان دلی و خواهی بود

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵

 

ما را تو به هر صفت که داری

دل گم نکند ز دوستداری

هردم به وفا یکی هزارم

گرچه به جفا یکی هزاری

هیچت غم هیچ‌کس ندارد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶

 

تو گر دوست داری مرا ور نداری

منم همچنان بر سر دوستداری

به هر دست خواهی برون آی با من

ز تو دست‌برد و ز من بردباری

چه دارم ز عشق تو عمری گذشته

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷

 

گرفتم کز غم من غم نداری

عفاک‌الله دروغی هم نداری

به بند عشوه پایم بسته می‌دار

کز این سرمایه باری کم نداری

به دشنامی که دشمن را بگویند

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸

 

یک دم به مراعات دلم گرم نداری

یک ذره مرا حرمت و آزرم نداری

من دوست ندارم که ترا دوست ندارم

تو شرم نداری که ز من شرم نداری

این مرکب بیداد تو توسن چو دل تست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹

 

ندارم جز غم تو غمگساری

نه جز تیمار تو تیمارداری

مرا از تو غم تو یادگارست

از این بهتر چه باشد یادگاری

بدان تا روزگارم خوش کنی تو

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰

 

ای کار غم تو غمگساری

اندوه غم تو شادخواری

از کبر نگاه کرد رویت

در چشمهٔ خور به چشم خواری

از تابش روی و تاب زلفت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱

 

با من اندر گرفته‌ای کاری

کان به عمری کند ستمکاری

راستی زشت می‌کنی با من

روی نیکو چنین کند آری

بعد از این هم بکش روا دارم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲

 

نگفتی کزین پس کنم سازگاری

به نام ایزد الحق نکو قول یاری

بهانه چه جویی کرانه چه گیری

بیا در میان نه به حق هرچه داری

همی گویی انصاف تو بدهم آری

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳

 

ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری

کان سنگدل دلم را خواری نمود خواری

چون دوستان یکدل دل پیش تو نهادم

بسته به دوستی دل بنموده دوستداری

گفتم که دل ستانم ناگاه دل سپردم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴

 

الحق نه دروغ محتشم یاری

نازت بکشم که جان آن داری

ناز چو تویی توان کشید ای جان

با این همه چابکی و عیاری

با روی تو در تفکرم کایزد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵

 

گرفتم سر به پیمان درنیاری

سر جور و جفا باری چه داری

چو یاران گر به پیغامی نیرزم

به دشنامی چرا یادم نیاری

به غم باری دلم را شاد می‌دار

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶

 

جانا اگر به جانت بیابم گران نباشی

جانم مباد اگر به عزیزی چو جان نباشی

هان تا قیاس کار خود از دیگران نگیری

کار تو دیگرست تو چون دیگران نباشی

عشقت به دل خریدم و حقا که سود کردم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷

 

مرا وقتی خوشست امروز و حالی

قدحها پر کنید و حجره خالی

که داند تا چه خواهد بود فردا

بزن رود و بیاور باده حالی

رهی دلسوزتر از روز هجران

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸

 

گر جان و دل به دست غم تو ندادمی

پای نشاط بر سر گردون نهادمی

گر بیم زلف پر خم تو نیستی مرا

این کارهای بستهٔ خود برگشادمی

ور بر سرم نبشته نبودی قضای تو

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹

 

گر من اندر عشق جز درد یاری دارمی

هر زمانی تازه با وصل تو کاری دارمی

ور نکردی خوار تیمار توام در چشم خلق

وز غم و تیمار تو تیمارداری دارمی

هم ز باغ وصل تو روزی گلی می‌چیدمی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰

 

یک زمان از غم نیاسایم همی

تا که هستم باده پیمایم همی

می‌کنم تدبیر گوناگون ولیک

بستهٔ تقدیر نگشایم همی

چند باشم دروفای دلبران

[...]

انوری
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
sunny dark_mode