گنجور

کسایی » دیوان اشعار » مرگ امیر

 

آن کس که بر امیر در مرگ باز کرد

بر خویشتن نگر نتواند فراز کرد

کسایی
 

امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

آن بت که بر دلم در شادی فرازکرد

یک باره بر دلم دری ز مهر باز کرد

زلف جو سام بر دل مسکین من فکند

تا بر دلم جهان در خورشید باز کرد

بی‌خواب کرد چشم دلم در فراق خویش

[...]

امیر معزی
 

فلکی شروانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - ترکیب بند

 

تا بر دل من آن بت طناز ناز کرد

صد در ز ناز بر دل من باز باز کرد

فلکی شروانی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۱

 

تا دوست بر دلم در عالم فراز کرد

دل را به عشق خویش ز جان بی نیاز کرد

دل از شراب عشق چو بر خویشتن فتاد

از جان بشست دست و به جانان دراز کرد

فریاد برکشید چو مست از شراب عشق

[...]

عطار
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱

 

ترکم به خنده چون دهن تنگ باز کرد

دل را لبش ز تنگ شکر بی‌نیاز کرد

کافر، که رخ ز قبله بپیچیده بود و سر

چون قامتش بدید به رغبت نماز کرد

ای دلبری که عارض چون آفتاب تو

[...]

اوحدی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴

 

چشمت به سعی غمزه در فتنه باز کرد

زلفت به ظلم دست تطاول دراز کرد

محمود را چه جرم که شد پای بند عشق

آن فتنه ها همه سر زلف ایاز کرد

گویند ناز پر بېرة مهر و عشق من

[...]

کمال خجندی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳

 

صوفی نهاد دام و سَرِ حُقِّه، باز کرد

بنیادِ مکر با فلکِ حُقِّه‌باز کرد

بازیِ چرخ بشکندش بیضه در کلاه

زیرا که عَرضِ شعبده با اهلِ راز کرد

ساقی بیا که شاهدِ رعنایِ صوفیان

[...]

حافظ
 

صوفی محمد هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

آن ترک مست، دیده چو از خواب باز کرد

با عاشقان غمزده آهنگ ناز کرد

شانه چو ره به گیسوی او برد لاجرم

با دست کوته او عملی بس دراز کرد

دور اوفتد ز کعبه مقصود سالها

[...]

صوفی محمد هروی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۴۹ - خواجه حافظ فرماید

 

صوفی نهاد دام و سرحقه باز کرد

بنیاد مگر با فلک حقه باز کرد

خرم تنی که گوی شب از جامه باز کرد

پارا بنرمدست نهالی دراز کرد

با انکه یکدرم نتوان بست اندرو

[...]

نظام قاری
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۵

 

صوفى نهاد دام و سر حقه باز کرد

بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد

بازى چرخ بشکندش بیضه در کلاه

زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد

شیخ بهایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵

 

آمد دگر به صلح و در فتنه باز کرد

صلحی به مصلحت پی جنگ دراز کرد

شد عمر و سرگرانی او برطرف نشد

بر من به قدر مرتبه عشق ناز کرد

خود را به کام دشمن خود دید آن که او

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵۹

 

پیش نسیم صبح گل آغوش باز کرد

از پاکدامنان نتوان احتراز کرد

از وصل ساختم به نظر بازی خیال

بوی گلم ز صحبت گل بی نیاز کرد

از یک نگاه برد دل ودین وهوش من

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۶۰

 

تیغ ستم ببین چه به زلف ایاز کرد

پا از گلیم خویش نبایددراز کرد

پستان حنظلم به دهن تنگ شکرست

نتوان به تلخروییم از شیر باز کرد

بر جبهه اش غبار خجالت نشسته باد

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰

 

واعظ به منبر آمد و بیهوده ساز کرد

در حقّ هر گروه سر حرف باز کرد

ملّا به مَدرَس آمد و درس دقیق گفت

حق را ز غیر حق به گمان امتیاز کرد

خالی ز معرفت چو ریاست پناه شد

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱

 

یار آمد از درم سحری در فراز کرد

برقع گشود و روی چو خورشید باز کرد

هم بر دل شکسته در خرمی گشاد

هم بر روان خسته در عیش باز کرد

اول ز راه لطف در آمد به دلبری

[...]

فیض کاشانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۹۱

 

آگاهی از خیال خودم بی‌نیاز کرد

خود را ندید آینه تا چشم باز کرد

نعل جهان در آتش فکر سلامت است

آن شعله آرمید که مشق گداز کرد

چون آه کرد رهگذر ناامیدی‌ام

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۶

 

تا سرو را هوای قدت سرفراز کرد

پا از گلیم ناز چو زلفت دراز کرد

پیچید بوی جان، به دماغ دلم ز دور

مشاطهٔ صبا سرِ زلفت چو باز کرد

کونین را چو مردم چشمم به خون نشاند

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۶

 

باد صبا فسانهٔ زلف تو ساز کرد

پیغام آشنا، شب ما را دراز کرد

گردید قسمتم ز ازل عشق شعله خو

ساقی مرا به جرعهٔ می جانگداز کرد

افزون شد از بهار خطت، شور عاشقان

[...]

حزین لاهیجی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۲۵

 

ساقی ز روی دختر رز پرده باز کرد

آهنگ عیش با صنم پرده باز کرد

مینای حسن پر بودش از شراب ناز

چندان که می به ساغر اهل نیاز کرد

مطرب به دل‌نوازی عشاق بی‌نوا

[...]

نورعلیشاه
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۸

 

مطرب نوا بپرده عشاق ساز کرد

کاز شور در عراق هوای حجاز کرد

برگشته از حجاز سوی میکده بسر

زاهد سوی حقیقت میل از مجاز کرد

حل گشت بر حکیم معما زگفتی

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode