گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

مطرب نوا بپرده عشاق ساز کرد

کاز شور در عراق هوای حجاز کرد

برگشته از حجاز سوی میکده بسر

زاهد سوی حقیقت میل از مجاز کرد

حل گشت بر حکیم معما زگفتی

لعل شکرفشان بتکلم چو باز کرد

عاشق بخواب نیست در چشم اگر به بست

کز بهر دید غیر بخود در فراز کرد

پیشی زهم گرفته بقربانگه این و آن

کز خون رقم بچهره چو خط جواز کرد

برخاسته بپیش قدت با نیاز وعجز

بر شاهدان باغ اگر سرو ناز کرد

کوته نظر مخوانش چون زاهدان شهر

کاشفته صرف زلف تو عمر دراز کرد

شیخ ار رود بطوف حرم رند پاکباز

رو بر در حریم علی با نیاز کرد

زاهد نبرده سجده بخاک در مغان

او را بشرع عشق نگوئی نماز کرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode