گنجور

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۲

 

ای عهد شکن، با تو اگر کار نبودی

کار دل ما این همه دشوار نبودی

نگذاشتمی آینه ی روی تو از دست

گر باعث حیرانی دیدار نبودی

گر کفر نمی خواست ز ما پیر خرابات

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۳

 

سیمین بدنا! شمع شبستان که بودی؟

من سوختم، آرایش ایوان که بودی؟

نگذاشته ای دین به خرابات نشینان

در صومعه، غارتگر ایمان که بودی؟

خار عجبی بود به چشم از ره خوابم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۶

 

در پرده خط، خال به صد ناز گرفتی

از مرغ دلم دانه چرا بازگرفتی

کردی ز شکنج قفس امروز برونم

کز بال و پرم قوّت پرواز گرفتی

دست تو به تعمیر دل ای عشق مبارک

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۸

 

ای روی تو را موج عرق آینه سازی

آیینه ز عکس تو پریخانهٔ نازی

در چنگل مژگان تو گردون قویدست

گنجشک ضعیفی ست به سر پنجه بازی

ای گلشن نظاره، ز رخ پرده برانداز

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۹

 

افشاند نسیم سحری زلف نگاری

می خواست دماغ دل ما، بوی بهاری

تا بخت نصیب نظر پاک که سازد

برداشت صبا از سر کوی تو غباری

بی فایده رفت، آن همه اشکی که فشاندم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۰

 

ای سوختهٔ عشق چرا کم ز سپندی؟

از خویش برون آی به یاهوی بلندی

بر خویش نبالیم به درویشی و شاهی

بر دوش نداریم پلاسی و پرندی

با سوخته جانان چه کند آتش دوزخ

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۱

 

بر دیده کشم سرمه ز خاک کف پایی

شاید که دهد اشک مرا رنگ حنایی

می در قدح و باد صبا بر سر لطف است

دارد چمن امروز عجب آب و هوایی

دولت طلبی، دامن دل را مده از دست

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۲

 

ای کعبهٔ جان از تو کلیسای فرنگی

بی یاد تو دل را دو جهان سینهٔ تنگی

جان دیده از آن نرگس عیار فریبی

دل خورده از آن غمزهٔ خونخوار خدنگی

دیری ست که شرمنده ام از سبحه، چه سازم؟

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۸

 

منت نکشد همّتم از دست دعایی

زد غیرت من هر دو جهان را سرپایی

غم پرده در و صبر ز ما گوشه گرفته ست

ای مطرب کوته نفس آواز رسایی

گر زیر فلک تنگ شود دامن دل هست

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۸

 

دوشینه دلم داشت به یاد تو سرودی

کز دیدهٔ مرغان حرم خواب ربودی

هر چشم زدن، دیدهٔ دریا نسبم را

غمهای تو از گریه سبکبار نمودی

غافل ز تو یک دم دل مشتاق نگردد

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۳

 

برده ست غمت، دست و دل ازکار، کجایی؟

ای مونس دلهای گرفتار کجایی؟

هر غنچه ز بویت به شکرخند بهار است

ای چشم و چراغ دل بیدارکجایی؟

تا چند سرآریم به تاریکی هجران

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۴

 

در قید غمم، خاطر آزاد کجایی؟

تنگ است دلم، قوت فریاد کجایی؟

دیری ست که دارم سر راه نگهی را

صیدی سر تیر آمده، صیّاد کجایی؟

بیرون وجود، امن و امان عجبی بود

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۷

 

حیران لقایی شدم امروزکه دانی

باقی به بقایی شدم امروز که دانی

یار آمد و جان گشت فدای قدم او

قربان وفایی شدم امروز که دانی

فیض نظر پیر خرابات، بنازم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۸

 

در دیده و دل، از دل و از دیده جدایی

بی جایی و چون می نگرم در همه جایی

لب باده چکان، جلوه چمان، طرّه پریشان

آشفته چنین، بر سر بازار چرایی؟

گه در جگر گرمی و گه بر مژهٔ تر

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۹

 

فریاد که از عاشق مسکین که تو داری

سر می کشد آن طرّهٔ مشکین که تو داری

در طاعت عشق تو، صنمخانه نشینم

کافرکند این ملّت اوا آیین که تو داری؟

چون شمعِ فروزنده، ز فانوس عیان است

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۰

 

ای ناله، خوشا بخت رسایی که تو داری

ما را نبود راه به جایی که تو داری

خواهی شدن ای دل، می صافی به خرابات

با دردکشان، صدق و صفایی که تو داری

از کعبه چه حاصل ادب ناصیه سا را

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۱

 

بردم به لحد زان رخ افروخته، داغی

حاجت نبود تربت ما را به چراغی

گر خشک لبم، بادهکش ساغر عشقم

دل را به لب، از هرگل داغی ست ایاغی

کیفیت صهباست به جام سخن من

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۳

 

راه دل و دین را زدی ای طرفه صنم، های

مژگان تو خواباند به ما، تیغ ستم های

آوارهٔ کوی تو ندانم به چه حال است؟

یعنی دلم، آن کافر گم کرده صنم، های

صبر من و تمکین تو، ای عهد فراموش

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۱۱ - قطعه در شکایت

 

خون در دلم ازکاوش ایام نمانده ست

این آبله را نیشتر خار مکیده ست

من حمزه نیم در صف این عرصهٔ خونخوار

امّا جگرم هند جگرخوار مکیده ست

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - در وصف قلم پرتوان خود سروده است

 

ریزد شکرین نکته حزین از نی کلکم

کام همه شکرشکنان ساخته شیرین

از غاشیه داران کمیت است کمیتم

اندیشه چو بندد، به کمیت قلمم زین

خونین جگر ازحسرت او، اخطل واعشی

[...]

حزین لاهیجی
 
 
۱
۲۱۰
۲۱۱
۲۱۲
۲۱۳
۲۱۴
۲۷۶
sunny dark_mode