فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷
گر شاهد غم جلوه کند کام نگیرم
ور خون جگر باده شود جام نگیرم
بادم که به گل نیست مرا تاب نشستن
در باغ درون آیم و آرام نگیرم
از بس که مرا داغ تو با برگ و نوا ساخت
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱
دیریست که از گریه بهار دل ریشم
شادابتر از غنچه خون بر سر نیشم
یک قطره خونیم و ز فیض نظر عشق
از حوصله دیده هر غمزه بیشم
تا سبحه و زنار نسوزیم چه دانند
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳
چون سینه ماتمزدگان غرقه داغم
در کسوت سوسن شکفد لاله راغم
آه این چه نسیم است که از دامن نازش
صد خرمن گل ریخته در جیب دماغم
در کام سمندر شکند شهد سلامت
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶
از ناله لب حوصله بستن نتوانم
همچون مژه بی اشک نشستن نتوانم
این تار نفس بگسلم اکنون که توان هست
ترسم دگر از ضعف گسستن نتوانم
تو عهدشکن خواهی و من بس که ضعیفم
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴
از عمر دمی را به غمی باز نبستیم
یک پرده آهنگ برین ساز نبستیم
ما سادهنوایان بهشتیم چو بلبل
مرغوله بیهوده بر آواز نبستیم
در دام فتادیم صد افسوس کز آن پس
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶
در خلوت غم چند گهی خام نشستیم
در سینه زخم آمده گمنام نشستیم
دیدیم که ساقی سر رسوایی ما داشت
از شیشه برون آمده در جام نشستیم
دوران سر آشفتگی خاطر ما داشت
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲
صبحیم چه سود از دل آهی ندمیدیم
وز ناصیه بخت سیاهی ندمیدیم
جان نیک فسونیست ولی حیف که هرگز
بر سرکشی پر کلاهی ندمیدیم
با صبح بلنداختر یوسف به گه شام
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷
تا چند درین غمکده بیکار نشینیم
بیکارتر از دیده بی یار نشینیم
ما شبنم دردیم ادب بین [که] درین باغ
بوسیم زمین گل و بر خار نشینیم
ما ناله چنگ ستمیم از سفر گوش
[...]