منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی
وان نار بکردار یکی حقهٔ ساده
بیجاده همه رنگ بدان حقه بداده
لختی گهر سرخ در آن حقه نهاده
توتو سلب زرد بر آن روی فتاده

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶
ای مهر تو بر سینهٔ من مهر نهاده
ای عشق تو از دیدهٔ من آب گشاده
بسته کمر بندگی تو همه احرار
از سر کله خواجگی و کبر نهاده
دستان دو دست تو به عیوق رسیده
[...]

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۳۱
ای دلبر بیصورت صورتگر ساده
وی ساغر پرفتنه به عشاق بداده
از گفتن اسرار دهان را تو ببسته
و آن در که نمیگویم در سینه گشاده
تا پرده برانداخت جمال تو نهانی
[...]

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۹
ای از عرب و از عجمت مثل نزاده
حسن تو عرب را و عجم را بتو داده
در روی عجم چشم توصد تیر کشیده
وز چشم عرب لعل تو صد چشمه گشاده
خوبان عرب بر سر اسب تو دویده
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۸
ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده
شد در همه خلق از نمکت شور زیاده
ابروت کمان بر من بیچاره کشیده
چشمانت کمین بر دل خونخواره گشاده
از نوع بشر چون بشرت دیده ندیده
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۰
در پای تو تنها به سر ماست فتاده
خلقیست به آن خاک قدم روی نهاده
از بیم رقیب تو کزین در همه را راند
خون مژهای پیش تو یک دم نستاده
دل مهر لب لعل تو دارد همه دانند
[...]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۱
تا سرو ترا راه به گلزار فتاده
گل گشته به تعظیم تو از شاخ پیاده
مه حلقه ابروی تو در گوش کشیده
سر بر خط مشکین تو خورشید نهاده
دنباله چشم تو گذشته است ز ابرو
[...]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۲
از توبه شود سرکشی نفس زیاده
گیرندگی سگ شود افزون ز قلاده
چون خضر میفشار درین خاک سیه پای
کز طول زمان سبز شود آب ستاده
از فیض چه گلها که نچیدیم دم صبح
[...]

ملکالشعرا بهار » مستزادها » ای مردم ایران!
ما عرضه نداریم کزین جنگ عمومی
گردیم زیاده
عز و شرف افزاید بلغاری و رومی
ما باده و ساده
