گنجور

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۳۴

 

روی تو که آئینه رخسار تجلیست

تابنده چو خورشید ز انوار تجلیست

هرگز نکند جز تو بدیداربتان میل

هر دیده که آن مایل دیدار تجلیست

مهر تو بهر سینه که جا کرده نهانی

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۳۷

 

سروی چو قدت جلوه کنان گه بچمن خاست

کز جلوه چو گلزار همه شهر بیار است

گل گرچه بود خرم و زیبا و دلارام

چون روی دلارای تو کی خرم و زیباست

تا صنع خدا جمله بیکباره به بینند

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۴۰

 

آن یار که دی از بر من بار سفربست

گویابهلاک من مهجور کمر بست

تا سربرهش هر قدمی فرش نماید

خورشید کمر بست چو آن یار سفربست

از خانه چو او رفت سفر جانب صحرا

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۴۱

 

یاری که وداعم ننمود و بسفر رفت

گو رو بسلامت که ز راه تو خطر رفت

تا پیش نظر بود مرا نور بصر بود

نورم ز بصر رفت چو از پیش نظر رفت

آن شوخ جفا پیشه که هیچم بوداعی

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۴۴

 

ای روشنی چشم مرا روی تو باعث

وی تیره گی بخت مرا موی تو باعث

دیوانگی و شورش و آشفتگیم را

شد سلسله حلقه گیسوی تو باعث

بیمار غمت چند بود در دل شب ها

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۶۳

 

خرم دل یاری که نگارش چو سفر کرد

خود دست در آغوش وداعش بکمر کرد

جز یار من آن شوخ جفا کار نگاری

بی دیدن یاران نشنیدم که سفر کرد

بینائی وی را خللی راه نیابد

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۸۲

 

هرسو که کنی روتو بدینشکل و شمایل

گردند ترا عارف و عامی همه مایل

هم مایل رخسار تو خورشید جهانتاب

هم سائل دربار تو سلطان قبایل

پامال فراقت نشده سر نتوان کرد

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱۰۴

 

ای کرده تلف عمر گرامی بمناهی

بگذر ز مناهی و مکن بیش تباهی

زین جمله مناهی که نمودی چه ربودی

بنمای چه داری تو ز عرفان الهی

عرفان الهی اگرت نیست چه حاصل

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱۱۱

 

ابروی تو آئینه انوار الهی

انوار الهی ز رخت فاش کماهی

هرگز نبود صرفه بجز تیرگی بخت

چشم تو که از سرمه کند بخت سیاهی

زیبا نبود بر قد کس ایشه خوبان

[...]

نورعلیشاه
 
 
sunny dark_mode