گنجور

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

چون مدعی از سر ننهی این من و ما را

بگذر تو از این دعوی بیهوده خدا را

گر عزت و عزلت بود و علم و قناعت

از شاهی عالم نبود فرق گدا را

سرداری و سرکاری عالم همه از ماست

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

ای خلق همه خلق ز اخلاق تو تذهیب

وی نام گرامت همه جا باعث تحبیب

ای دفتر انصاف ز عنوان تو تزئین

وی نامه اخلاص ز انشاء تو تذهیب

شد خانه دلها همه معمور، به امرت

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

دهر است پر از فتنه و شهر است پرآشوب

از چشم سیه مست تو ای بر همه محبوب

آن کس که همی گفت منم فاتح و غالب

شد با سپه و خیل و حشم عاجز و مغلوب

بس طرفه بناها که بدی جنت شداد

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

در ارض و سما غیر تو شمس و قمری نیست

وز شمس و قمر جز تو نشان و اثری نیست

مادر مگرت بود قمر، شمس پدر زانک

غیر از تو، به حق شمس و قمر را پسری نیست

قدت شجر طیبه حسنت ثمر اوست

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

خورشید اگر زانکه به سیمای تو ماند

از چیست به پیش تو تجلی نتواند؟

گر سرو، به پیش قدت از پا ننشیند

دیگر، به لب جوی کس او را ننشاند

دل خون شد و از دیده فرو ریخت بدامان

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

تا دست من ای دوست به دامان تو شد بند

دربند توام بسته و وارسته ز هر بند

چون نی به نیستان ولای تو، برستیم

نالیم از آن در غم عشق تو ز هر بند

ای ذات قدم غوث عرب لیث عجم باز

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

در حق تو کس را سر انکار نباشد

ناحق بود آن کس که به اقرار نباشد

زنهار ز شمشیر زبانت که به میدان

کس نیست که پیش تو به زنهار نباشد

گر علم و عمل داری و درویشی و کردار

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

دل آئینه روی خدا شد چه بجا شد

جان نور یقین گشت و دلم تیر بقا شد

صبح آمد و شد همچو رقیب از بر ما رفت

ظلمت عجبی نیست گر از نور جدا شد

چون خضر سکندر، ز پی آب بقا رفت

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

در، بند توام ای بت تجریش به دربند

بخرام به دربند ببین خسته در، بند

انگشت تو، بر قفل مهمات کلید است

زان باز بود، بر رخ تو، هر درو دربند

از فیض تو تجریش و جماران و دزاشیب

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

ای لعل تو شیرین و بیان تو شکرریز

شیدای تو عالم همه چون خسرو پرویز

ای باربد وقت نکیسا صفت امروز

در کاسه بربط شکر و شهد درآمیز

نقاشی شاپور ز عکست به هدر رفت

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

مستانه بسر میکده را در زده ای باز

وز باده معنی دو سه ساغر زده ای باز

درپای خم افتاده ای از تاب می ناب

یا خیمه بسر چشمه کوثر زده ای باز

از خاک و ز خشت است گرت بستر و بالش

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

ناز تو کشیم ای ز سر تا قدمی ناز

با ناز تو گشتیم به عمری همه دمساز

راز تو نهفتم به دل و ناز تو در جان

تا کس نشود واقف از این ناز و از این راز

ز آغاز به پیشانی من عشق تو شد ثبت

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

ما را نبود شکوه ز آلمان گله از روس

گر، روس زما برد بسی کشور محروس

لیکن همه ایران بود از مردم ایران

وز، یاد برفت آن همه عرض آن همه ناموس

روزی که بود صلح، جهان دار و جهانگیر

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

سنجند اگر قدرت حسنت به ترازو

سنگینی عالم بودت وزن یکی مو

چشمان و دو ابروت دو شیرند و دو شمشیر

من شیر ندیدم که بود در صفت آهو

سیمین ذقنت گوی بود زلف تو چوگان

[...]

حاجب شیرازی
 
 
sunny dark_mode