گنجور

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - وله

 

باز این چه فروغست زگل صحن چمن را

آموخته گوئی هنر کان یمن را

نی کان یمن نیست بدین رنگ و بدین بوی

ما ناز بهشت آمده سرمایه چمن را

گر شاخ شجر باج نخواهد زمجره

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - وله

 

عید آمد و ما را ز غم روزه رها کرد

این مرحمت از عید نیاید که خدا کرد

زین عید به هرجا که عزا بود طرب شد

گر روزه به هرجا که طرب بود عزا کرد

از روزه بتر موذن گلدستهٔ جامع

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - وله

 

ای چهره و لعل تو یکی نور و یکی نار

از نور توام آذر و ازنار تو آزار

رخسار تو نوریست که هی نار دهد بر

لبهای تو ناریست که هی نور دهد بار

ای خط تو چون مور ولی مور دل آشوب

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - وله

 

طالع بودت اختر حسن از رخ ساطع

خوش آنکه بتابد بوی این اختر طالع

تیغ خم ابروی تو برهان نکوئی است

لیکن ز فسون آمده برهان تو قاطع

طوبی برافراخته بالای تو رسوا

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - وله

 

از کنز نهانیست کنون کعبه مشرف

کز اوست عیان سر فاجببت ان اعرف

زین کنز خفی طنز جلی زد بفلک ارض

کش خاک بشد پاک چو افلاک مشرف

ذرات بکرات چو افواج که از حاج

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - وله

 

ماه رمضان تافت از این بر شده طارم

شاهِد به تَألُّم شد و زاهد به تَنَعُّم

هم شیخ سر افراخت به گردون ز تَعَیُّش

هم شوخ جبین سود به غبرا ز تَألُّم

زین جمله بتر گرمیِ ایّام و لیالی‌ست

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۴ - درمنقب ذات کبریائی صفات علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه والثناء

 

خورشید گریزان بودت در خم گیسو

زین حلقه بدان حلقه وزین سوی بدان سو

گویی به پناه آمده در نزد تو خورشید

زین دست به دامان شدنش با خم گیسو

زلفین تو با لعل تو اینگونه که شد رام

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۷ - وله

 

ای آنکه به قد تالی سرو چمنی تو

نی سرو چه باشد که سراپا سمنی تو

جان در بدنم نیست دمی کز تو شوم دور

ای سیم‌بدن ترک مگر جان منی تو

خواهد دو جهانت اگر از جان عجبی نیست

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - وله

 

ای لعل روان بخش تو از آب بقابه

آن آب بقا نیز بکام دل ما به

زلفین تو چون پر غرابست ولیکن

این پر غرابیست که از فر همابه

ازخوی توام بیم و بروی توام امید

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶ - در تهنیت مولود مسعود مرکز دایره اصطفا خاتم الانبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله

 

فرق دو جهان یافت زمیلاد نبی تاج

وز بانگ بلال طرب اندوه شد اخراج

رفت افسرکفر از فر اسلام بتاراج

ای ترک من ای زهره زهرات دهد باج

وی طره تو نافه گشای شب معراج

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷ - در تهنیت عید رمضان

 

شوال رسید و مه روزه بسفر شد

جای من ازو تا بسفر شد به سقر شد

در یزد ز بی بادگیم عمر هدر شد

زین موطنم اوقات بنفرین پدر شد

تنها نه همینم رمضان بی می سرشد

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

ایماه گلت را مگر از زهره سرشتند

یا برلب توطالع داود نوشتند

آنقوم که با چون تو جوانند هم آغوش

خود پیر نگردند که از اهل بهشتند

عشاق ترا موی سیه یافت سپیدی

[...]

جیحون یزدی
 
 
sunny dark_mode