گنجور

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۵

 

آن جنگی مرد شایگانی

معروف شده به پاسبانی

در گردنش از عقیق تعویذ

بر سرش کلاه ارغوانی

بر روی نکوش چشم رنگین

[...]

ناصرخسرو
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

ای آنکه به رخساره ارغوانی

نوشین لبی و شیرین زبانی

بازار تو خود همچو آسمانست

زیرا که تو چون ماه آسمانی

فرمان نکویان همه تو را شد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵

 

ای چشم و چراغ آن جهانی

وی شاهد و شمع آسمانی

خط نو نبشته گرد عارض

منشور جمال جاودانی

بی دیده ز لطف تو بخواند

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶

 

ای زبدهٔ راز آسمانی

وی حلهٔ عقل پر معانی

ای در دو جهان ز تو رسیده

آوازهٔ کوس «لَنْ تَرانی»

ای یوسف عصر همچو یوسف

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۱

 

عاشق نشوی اگر توانی

تا در غم عاشقی نمانی

این عشق به اختیار نبود

دانم که همین قدر بدانی

هرگز نبری تو نام عاشق

[...]

سنایی
 

عین‌القضات همدانی » لوایح » فصل ۱۲۰

 

عشقست نشان بی نشانی

از خود چو برون شوی بدانی

عین‌القضات همدانی
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴

 

ای غایت عیش این جهانی

ای اصل نشاط و شادمانی

گر روح بود لطیف روحی

ور جان باشد عزیز جانی

گفتی که چگونه‌ای تو بی‌ما

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۴ - معما

 

ای رای ملک شه معظم

مه‌پرور سال‌بخش ثانی

ای کرده کلیم‌وار عدلت

آبان خدای را شبانی

حقا که شوی به مهر مه بر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۵ - در حسب حال

 

گویند که چیست حاصل تو

ای بی‌حاصل ز زندگانی

گویم خطکی و بیتکی چند

از نعمتهای این جهانی

خطی نه چنین چنانکه باید

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۹ - در موعظه

 

پیشی ز هنر طلب نه از مال

اکنون باری که می‌توانی

هان تا به خیال بد چو دونان

در حال حیوة این جهانی

افزون نکنی برانچه داری

[...]

انوری
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۰

 

تا بشنیدم که ناتوانی

دلتنگ شدم چنانکه دانی

گفتم شخصی بدان لطیفی

افسوس بود به ناتوانی

افتاد ز هاتفی به گوشم

[...]

ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵

 

در عشق، فتوح چیست؟ دانی

از دوست کرشمهٔ نهانی

بینی ز کمان کشان غمزه

ترکان که کمین گشای خوانی

گوئی که ز عشق او نشان ده

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶

 

گویم همه دل منی و جانی

مانم به تو و به من نمانی

آن سایه منم که خاک خاکم

وان نور تویی که جان جانی

من خاک توام به جای اینم

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

هم قصهٔ نانموده دانی

هم نامهٔ نانوشته خوانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

من بی‌کس و رخنه‌ها نهانی

هان ای کس بی‌کسان تو دانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

روزی که مرا ز من ستانی

ضایع مکن از من آنچه مانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

چون عهد تو هست جاودانی

یعنی که به مرگ و زندگانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

ور باز به داورم نشانی

ای داور داوران تو دانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲ - نعت پیغمبر اکرم (ص)

 

سر جوش خلاصهٔ معانی

سرچشمهٔ آب زندگانی

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲ - نعت پیغمبر اکرم (ص)

 

ای نقش تو معرج معانی

معراج تو نقل آسمانی

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۱۵
sunny dark_mode