جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۵ - خبر وفات شوهر لیلی به مجنون رسیدن و گریستن وی از آن خبر و سبب پرسیدن قاصد از آن گریه
محروم ز وصلش اینچنین مرد
جان از غم عشقش اینچنین برد
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۶ - رفتن مجنون به حوالی دیار لیلی و ملاقات و مقالات وی با سگی که در کوی وی دیده بود
چون گر سنگیش قصد جان کرد
گویی دندان چو استخوان خورد
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۸ - رفتن مجنون به طفیل گدایان به خیمه گاه لیلی و شکستن لیلی کاسه وی را و رقص کردن مجنون از ذوق آن
بگریست به درد کای جوانمرد
سر تا به قدم همه غم و درد
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۹ - ملاقات کردن مجنون با لیلی در یکی از راهها و در انتظار مراجعت او در مقام حیرت ایستادن و شیان کردن مرغ بر سر وی
مجنون هم ازان نشیمن درد
منزل به نشیمن دگر کرد
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۳ - رفتن آن اعرابی به دیار لیلی و خبر وفات مجنون را به وی رساندن و اظهار کردن لیلی آن معنی را پیش از گفتن اعرابی
بگریست عرابی و فغان کرد
کای خاک تو ماه آسمان گرد
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۴ - بیمار شدن لیلی از خبر وفات مجنون و نصیحت کردن دوستان مر او را و جواب دادن وی مر ایشان را
افتاد در آن کشاکش درد
از راحت خواب و لذت خورد
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۵ - صفت خزان و فرو ریختن برگ جمال لیلی از شاخسار حیات و وصیت کردن که وی را در زیر پای مجنون به خاک کنند
بستان ز هوای سرد بفسرد
تب لرزه ز رخ طراوتش برد
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۵ - صفت خزان و فرو ریختن برگ جمال لیلی از شاخسار حیات و وصیت کردن که وی را در زیر پای مجنون به خاک کنند
به گشت چو عاشقی رخش زرد
از درد نشسته بر رخش گرد
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - مثنوی در مرگ حیرتی شاعر
از بهر شفاعت علی مرد
جان هم به شفاعت علی برد
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش چهارم
شرف خواهی، بگرد مقبلان گرد
که زود از مقبلان مقبل شود مرد
فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مدح حسنخان شاملو
دل هم دو سه روز پیش ازین مرد
بگذاشت مرا و رخت خود برد
فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - مدح حسنخان شاملو
کاین هفت تنور نان هر مرد
آن روز که پخت خامتر کرد
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵
تا جان نشود ز این و آن فرد
بر دل نشود غم جهان فرد
تا دل نشود بعشق او جفت
جان کی گردد در این و آن فرد
در آتش عشق تا نجوشی
[...]
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۳۸ - صفت طبّاخ
دل را افزود، از فغان درد
این آش نگشت از نفس سرد
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۴۰ - صفت قنّاد
قنّاد که خون عاشقان خورد
از شیرینی، دل مرا بُرد
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۵۲ - صفت اهل دفتر
رگ در تن من فسرد ازین درد
مانند خط قرینه بر فرد
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۳ - نعت سرور انبیا فخر بنی آدم محمّد مصطفی(ص)
ای عرش جناب لامکان گرد
عالم افروز نور پرورد
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۹ - تمثیل
تا کی به جهان، جگر توان خورد؟
فریاد ز چرخ ناجوانمرد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۳۰ - خاقانی شیروانی
آدم ز خزان چرخ رخ زرد
چون لاله ز ژاله در خوی درد