انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰
ای خوبتر ز خوبی نیکوتر از نکویی
بدخو چرا شدستی آخر مرا نگویی
در نیکویی تمامی در بدخویی بغایت
یارب چه چشم زخمست خوبیت را نکویی
گه دوستی نمایی گه دشمنی فزایی
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۷
ای طره های خوبان از نافه تو بویی
هژه هزار عالم در عرصه تو گویی
چون شمع جمله دادی پروانه غمت را
وانگه ز تو ندیده پروانه هیچ رویی
حسن هزار لیلی از گلبن تو رنگی
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۲
ای آفتاب رویت از غایت نکویی
افزون ز هرچه دانی برتر ز هرچه گویی
گر نیکویی رویت یک ذره رخ نماید
دو کون مست گردد از غایت نکویی
یارب چه آفتابی کاندر دو کون هرگز
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴
ای طرههای خوبان، از نافهٔ تو بویی
هجدههزار عالم، در عرصهٔ تو گویی
چون شمع، جمله رویی در بزمگاه دلها
وانگه ز تو ندیده، پروانه هیچ رویی
ای دست غیرت تو، در چارسوی عشقت
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹۵
ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی؟
وی بوی مهربانی، وه از کدام بویی؟
گر چه غمت به خونم تعویذ می نویسد
تعویذ جانت سازم، ای آیت نکویی
پنهان مشو ز دلها، آتش زن آشکارا
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵۷
یار است و صد کرشمه، شهر است و خوبرویی
ماییم و طعن دشمن، خلقی و گفتگویی
او بد کند به شوخی، من جز نکو نگویم
چون گویم اینکه با من بد می کند نکویی
بیخود شدیم، ساقی، زان نازنین مجلس
[...]
جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۸۱
هر کس به جست و جویی هر گوشه گفت و گویی
در پرده وصالش کس ره نبرده بویی
یک چند بت شکستند یک چند بت پرستند
در هر سری هوایی ما را هوای رویی
جایی که حاضر آید خوبان هر دو عالم
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۴
با دل چه چاره سازم کز آرزوی رویی
صد پاره گشت و دارد هر پاره آرزویی
هر سو بمهربانی در کار من طبیبی
من خود هلاک مردن از داغ تندخویی
مردیم از خموشی بگذار تا برآریم
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۸
صورت به این لطافت سیرت به این نکوئی
در جسم پاک حور است روح فرشته گوئی
بستست خطش از نو دیباچهای که گویا
هست آیت نخستین از مصحف نکوئی
گر کار خوبی از پیش رفتی به محض صورت
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۰
بر هرگلی دمیدهست افسون آرزویی
بوی شکسته رنگی رنگ پریده بویی
ناموس ناتوانی افتاده بر سر هم
رنگ شکسته دارد بر ششجهت غلویی
سازی که چینی دل ناز ترنمش داشت
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۳
دل برده است چشم قتال جنگجویی
خورشیدوضع و مهرو چون باده تندخویی
منع مدام زاهد دارد دوام تلخی
یا حرف تلخ بهتر یا می در این چه گویی؟
رمزی است نشئهٔ می، پندم به گوش خود گیر
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۶
از چیست ترشرویی؟ بهر چه تلخ گویی؟
اندر شکستن عهد تا کی بهانه جویی
کردی سیاه روزم از بس سیاه چشمی
کردی سیاه بختم از بس سیاه مویی
گر درد داری از من درمان چرا نخواهی؟
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰
بر بوی آن دلارام طبعم گرفته خوئی
کز خیل ماهرویان من قانعم ببوئی
ای شانه از دو زلفش چنگ هوس رهاکن
کاینجاست عمر عشاق بسته بتار موئی
زینسان که شکل قدت در چشم من نشسته
[...]