گنجور

 
بلند اقبال

از چیست ترشرویی؟ بهر چه تلخ گویی؟

اندر شکستن عهد تا کی بهانه جویی

کردی سیاه روزم از بس سیاه چشمی

کردی سیاه بختم از بس سیاه مویی

گر درد داری از من درمان چرا نخواهی؟

ور غم تو راست در دل با من چرا نگویی؟

هرچند تندخویی در عهد و مهر کندی

مریخی از طبیعت با اینکه ماهرویی

حورت اگر بگویم هستی نکوتر از وی

غلمانت ار بخوانم صد باره به از اویی

عمری بود که با من باشد بدی شعارت

بد هم نکوست از تو از بس همی نکویی

مشکل که کردی ای دل چون من بلنداقبال

زیرا که گاه بیگاه در قید آرزویی

 
sunny dark_mode