ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی؟
وی بوی مهربانی، وه از کدام بویی؟
گر چه غمت به خونم تعویذ می نویسد
تعویذ جانت سازم، ای آیت نکویی
پنهان مشو ز دلها، آتش زن آشکارا
هر روز گرم تر کن بازار خوبرویی
خونها ز دیده سویت رفت و شبی نگفتی
کای آب آشنایی، تو از کدام جویی؟
تو مست همچو غنچه، دل در خیال حسنت
گلبرگ من، نگویی تو در کدام بویی؟
با آن که کشته گشتم از خنجر جفایت
بوی وفات آید، گر خاک من بگویی
ای باد، من نیارم گفتن که پاش بوسی
لیکن سلام چشمم با خاک در بگویی
چندم ز گریه بگویی، ای پندگو، که بازآ
پیکان درون سینه، خون از برون چه شویی؟
شب قصه های خسرو پیش که گویم، ای جان؟
با تو نگویم، ای دل، زیرا که زان اویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به باد صبحگاهی خطاب میکند و از او درباره منشاء بوی محبت سؤال میکند. او با وجود اینکه غم عشق را با خود دارد، از باد میخواهد که بویی از زیبایی و محبت را منتشر کند. شاعر به تأثیر عشق و زیبایی بر دلها اشاره میکند و احساساتش را نسبت به معشوق ابراز میکند. او از درد و جانکندن خود در نتیجه دلباختگی سخن میگوید و به گاهی که شبها قصههای خسرو را تعریف میکند، اشاره دارد، اما میگوید که نمیتواند این راز را به کسی جز دل خود بگوید. در نهایت، شاعر نسبت به اشتیاق و درد درونیاش تأمل میکند.
هوش مصنوعی: ای باد صبحگاهی، از کدام سمت میآیی؟ ای عطر محبت، از کدام نشانه به مشام میرسد؟
هوش مصنوعی: اگرچه غم تو در دل من به شدت اثر میگذارد و همچون تعویذی بر جانم نوشته میشود، اما من برای تو سلامتی و خوشبختی فراهم میکنم، ای نمونه زیبایی.
هوش مصنوعی: خود را از دلها پنهان نکن، هر روز با جلوه و زیبایی خود بازار عشق را گرمتر کن و آتش این عشق را به روشنی نشان بده.
هوش مصنوعی: چشمها به خاطر تو اشکهای زیادی ریختند و تو هیچ وقت به من نگفتی، ای آب محبوبی، تو از کدام سرچشمه میآیی؟
هوش مصنوعی: تو در حال شادابی و سرخی مانند غنچهای هستی، و دل من در خیال زیبایی تو در حال پرواز و زندگیست. نمیدانی که تو در کدام عطر و بوی دلپذیر غرق شدهای؟
هوش مصنوعی: علیرغم اینکه از دسیسههای تو به شدت آسیب دیدم و جانم را از دست دادم، اگر به خاک من اشاره کنی، بوی وفا و صداقت به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: ای باد، من نمیتوانم بگویم که پاهایم را میبوسم، اما سلام چشمانم را به خاک میرسانی.
هوش مصنوعی: هر چند که تو مدام از گریه و غم حرف میزنی، اما وقتی تیرهای درد درون دل مرا نشانه گرفتهاند، با چه چیزی میتوانی زخمهای بیرونی را درمان کنی؟
هوش مصنوعی: در شب هایی که قصه های خسرو را تعریف میکنم، ای جان! نمیتوانم با تو صحبت کنم، ای دل، چون تو خود بخشی از او هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خوبتر ز خوبی نیکوتر از نکویی
بدخو چرا شدستی آخر مرا نگویی
در نیکویی تمامی در بدخویی بغایت
یارب چه چشم زخمست خوبیت را نکویی
گه دوستی نمایی گه دشمنی فزایی
[...]
ای طره های خوبان از نافه تو بویی
هژه هزار عالم در عرصه تو گویی
چون شمع جمله دادی پروانه غمت را
وانگه ز تو ندیده پروانه هیچ رویی
حسن هزار لیلی از گلبن تو رنگی
[...]
ای آفتاب رویت از غایت نکویی
افزون ز هرچه دانی برتر ز هرچه گویی
گر نیکویی رویت یک ذره رخ نماید
دو کون مست گردد از غایت نکویی
یارب چه آفتابی کاندر دو کون هرگز
[...]
ای طرههای خوبان، از نافهٔ تو بویی
هجدههزار عالم، در عرصهٔ تو گویی
چون شمع، جمله رویی در بزمگاه دلها
وانگه ز تو ندیده، پروانه هیچ رویی
ای دست غیرت تو، در چارسوی عشقت
[...]
یار است و صد کرشمه، شهر است و خوبرویی
ماییم و طعن دشمن، خلقی و گفتگویی
او بد کند به شوخی، من جز نکو نگویم
چون گویم اینکه با من بد می کند نکویی
بیخود شدیم، ساقی، زان نازنین مجلس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.