یار است و صد کرشمه، شهر است و خوبرویی
ماییم و طعن دشمن، خلقی و گفتگویی
او بد کند به شوخی، من جز نکو نگویم
چون گویم اینکه با من بد می کند نکویی
بیخود شدیم، ساقی، زان نازنین مجلس
ساغر به دیگران ده، ما را بس است بویی
موی میانت بنشست اندر تن چو مویم
با آنکه در نگنجد، مویی میان مویی
دارم تنی سفالین دل سختی تو بر سر
کس سنگ را چه گوید، گر بشکند سبویی
یک ره ترا ببینم، پس پیش تو بمیرم
من بیش از این ندارم، در عالم آرزویی
ابروت همچو مژگان، ای شهسوار خوبان
حالی برای بازی دارم سری چو گویی
مجنون، شنیده باشی، کز دست عشق چون شد؟
پیش آی تا ببینی درمانده ز آرزویی
سیلی ز هیچ باران در کوی او نیامد
گر آب دیده ما با خود نبرد جویی
تو می روی و خسرو نعره زنان به پیشت
سلطان و صد تجمل چاوش وهای و هویی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و آرزوهای عاشقانه و همچنین دشواریهای وابستگی به معشوق است. شاعر به زیباییهای محبوبش و تاثیر آن بر خودش اشاره میکند، در حالی که بر تنهایی و مشکلاتی که از عشق ناشی میشود نیز تأکید دارد. او از سختیها و زخمهای دل خود میگوید و ابراز میکند که آرزوی دیدن معشوقش برایش مهمتر از هر چیزی است. همچنین به تضاد عشق و دردسرهایی که به همراه دارد، پرداخته و عشق را به عنوان نیرویی قوی و سرشار از احساسات معرفی میکند. در نهایت، شاعر بیانگر وابستگی عاطفی و دیوانگی ناشی از عشق است که او را به سطحی از احساسات رسانده است که فقط از معشوق میخواهد, بیغیرت، در عالم آرزوهایش بماند.
هوش مصنوعی: دوستی وجود دارد که بسیار جذاب و فریبنده است، در این شهر زیبا افرادی با چهرههای خوشسیما هستند. ما هم در میان این شرایط با دشمنانی روبهرو هستیم که به ما طعنه میزنند و گفتگوهایی میان مردم جریان دارد.
هوش مصنوعی: اگر او به شوخی بدی کند، من هیچ چیزی جز خوبی از او نمیگویم؛ چون وقتی میگویم که او با من بد میکند، تنها خوبی او را یادآور میشوم.
هوش مصنوعی: ما بیدلیل و بیسبب شاد و سرمست شدهایم، ای ساقی! آن مجلس محبوب و دلنشین را به دیگران واگذار کن، برای ما همین که بویی از آن بوزد، کافی است.
هوش مصنوعی: موهای تو به قدری زیبا هستند که اگرچه در ظاهر به نظر نمیرسد، اما در درونم احساس میکنم که موهای من هم مانند موهای تو هستند.
هوش مصنوعی: من تن شکنندهای دارم و دل سختی تو بر سر من است. اگر ظرفی بشکند، سنگی بر سر آن نخواهند زد.
هوش مصنوعی: اگر فقط یک بار تو را ببینم، با کمال میل جانم را فدای تو میکنم. هیچ آرزویی بیشتر از این ندارم.
هوش مصنوعی: ابروی تو همانند مژگان زیباست، ای دلربای قهرمان؛ حالا آمادهام که با تو بازی کنم، سرم را همچون گوی بر افرازم.
هوش مصنوعی: مجنون را شنیدهای که عشق چه بلایی بر سرش آورده است؟ بیایید نزدیکتر بیایید تا ببینید که او چقدر سست و ناامید از آرزوهایش شده است.
هوش مصنوعی: در کوی او بارانی نیامد، اما اگر اشکهای ما با خود جوی را میبرد، دیگر نیاز به باران نبود.
هوش مصنوعی: تو در حال رفتن هستی و خسرو با صدای بلند به دنبال تو میآید، در حالی که سلطان با تجملات و زیباییهای فراوان به دنبال اوست و همه جا صدا و هیاهو برپا شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خوبتر ز خوبی نیکوتر از نکویی
بدخو چرا شدستی آخر مرا نگویی
در نیکویی تمامی در بدخویی بغایت
یارب چه چشم زخمست خوبیت را نکویی
گه دوستی نمایی گه دشمنی فزایی
[...]
ای طره های خوبان از نافه تو بویی
هژه هزار عالم در عرصه تو گویی
چون شمع جمله دادی پروانه غمت را
وانگه ز تو ندیده پروانه هیچ رویی
حسن هزار لیلی از گلبن تو رنگی
[...]
ای آفتاب رویت از غایت نکویی
افزون ز هرچه دانی برتر ز هرچه گویی
گر نیکویی رویت یک ذره رخ نماید
دو کون مست گردد از غایت نکویی
یارب چه آفتابی کاندر دو کون هرگز
[...]
ای طرههای خوبان، از نافهٔ تو بویی
هجدههزار عالم، در عرصهٔ تو گویی
چون شمع، جمله رویی در بزمگاه دلها
وانگه ز تو ندیده، پروانه هیچ رویی
ای دست غیرت تو، در چارسوی عشقت
[...]
ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی؟
وی بوی مهربانی، وه از کدام بویی؟
گر چه غمت به خونم تعویذ می نویسد
تعویذ جانت سازم، ای آیت نکویی
پنهان مشو ز دلها، آتش زن آشکارا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.