گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

ای بنده ی لب تو، لب آبدار می

گلگونه کرده عکس رخت بر عذار می

تخت هوس نهاده رخت بر بساط گل

رخت خرد فکنده لبت، در جوارمی

چون صبح جامه چاک زده، غنچه حباب

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳

 

خواهد که چون سپند در آتش وطن کند

مرغابی آنزمان که بود در میان آب

اهل بهشت حمله بدوزخ نهند روی

گر ز مهریر حشر بدینسان کشد عذاب

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷

 

ای خامه ی تو منهی سر ازل شده

محتاج کشته ام قَد ری کاغذم فرست

لیک از بریده ئی طمع از مدح نیک من

فرمان توراست هرچه فرستی بدم فرست

کار عدو بدست مراد تو داده شد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵

 

احوال ناتوانی ایام خویشتن

در مجلس رفیع تو گفتن ثواب نیست

داریم دلبری که چو روی و چو موی او

گلبرگ نوشکفته و مشک بتاب نیست

در بند خواب او همه حیران بمانده ایم

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳

 

ای خسروی که بر درذهن توروح قدس

خود را بخیلتاشی تعریف میدهد

خادم نه ناقدی است که در رشته سخن

یکسان چو آسمان سره و زیف میدهد

باوی بصرف تهنیت امروز نقدهاست

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶

 

خوش کن بوعده ای دل من، گوخلاف باش

تا چشم انتظار بعمری برآن نهم

دست خوش توام، بزبان خوشم بدار

تا من بعمد نام تو بر هر زبان نهم

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۹

 

شاها سموم فاقه نهالی من بسوخت

آبیم ده ز لطف که پروردهٔ توام

گر عالمم خراب کند غصه کی بود

چون ز آب و خاک نطق برآوردهٔ توام

در دست چرخ ناکس چون من بسی است لیک

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۴

 

ای در زده بدامن بیداد چرخ دست

از دست تو دریده گریبان خویشتن

بیرسمی است پیشه دوران و از توهم

رسمی دگر مبادبرون زان خویشتن

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۹

 

صلحی رود میان تموز و خزان چنانک

تا حشر دور چرخ نگرداندش تباه

در جمله خسروی است قزل ارسلان که عقل

از وی بدیگری نبرد راه اشتباه

کارت کزین دو فرقد و یک آفتاب باد

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۱

 

در رزم بر فلک زنی ار پر دلی کند

آنجا که سرکشان بزمین درکشند پای

بندند بر خراج بحار آنکه هر بهار

گرددزابرهم چو صدف گون گهر نمای

این خود بهانه ئی است بگریدفلک همی

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - مدح سلطان مظفرالدین قزل ارسلان

 

ای بنده ی لب تو لب آبدار می

گلگونه کرد عکس رخت برعذار می

تخت هوس نهاده رخت بربساط گل

رخت خرد فکنده لبت در جوار می

چون صبح جامه چاک زده غنچه حباب

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - مدح

 

ای پایه شرف ز فلک بر گذاشته

مدح تو را زمانه بدل برنگاشته

هر روز شاه شرق براین چتر آبگون

در ظل رایت تو علم برفراشته

مثال تو یک خلف پدر و مادر وجود

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۷

 

فصل بهار وصل بتان اصل خرمی است

هرکس که زین دو شاد نباشد نه آدمی است

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۸

 

با دوستان وجود کنی آنچه می کنند

ور بوستان به تو بت نو در بهار داد

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۲

 

یاد لب تو در شب تاریک میکنم

اندیشه بین که باز چه باریک میکنم

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۵

 

ای صورت تو آیت زیبائی و خوشی

وی قامت تو غایت رعنائی و کشی

صورت نیافت عقل تو عقل مصوری

گر نقش جان ندید تو جان منقشی

اثیر اخسیکتی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode