گنجور

 
 
 
سید حسن غزنوی

هین در دهید باده که هنگام بی غمی است

زان باده که مشرق خورشید خرمی است

تا روی چون دو پیکر در روی او کشم

زیرا که مان چو پروین وقت فراهمی است

آن پسته شکر گر او را چه کوچکی است

[...]

صائب تبریزی

چون صبح، زندگانی روشندلان دمی است

اما دمی که باعث احیای عالمی است

عیش غلط نمای جهان پرده غمی است

شیرازه شکفتگیش زلف ماتمی است

آن را که راهزن نشود نعل واژگون

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه